جنگ غزه در قلب تلآویو؛ نسل جدید مقاومت

مهمترین عناوین روزنامههای امروز _سهشنبه چهاردهم مرداد_ را در ادامه میخوانید.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «فرمول صهیونیستی برای قحطی تحمیلی» نوشت: «اسرائیل جریان ورود غذا به غزه را کنترل میکند. رژیم صهیونیستی محاسبه کرده که فلسطینیان برای زندهماندن به چه تعداد کالری نیاز دارند. دادهها نشان میدهند که تنها کسری از این مقدار اجازه ورود به غزه یافته است.
فرمول قحطی در غزه ساده است؛ فلسطینیان نمیتوانند آنجا را ترک کنند، تهاجم صهیونیستها کشاورزی را متوقف کرده و اسرائیل جلوی ماهیگیری را نیز گرفته است. بنابراین تقریباً هر کالری که مردم غزه مصرف میکنند به ناچار از خارج وارد میشود.
در حالی که غزه این تابستان به سمت قحطی پیش رفته، اما مقامات صهیونیستی مرتباً وجود گرسنگی گسترده را انکار کرده اند. آنها همچنین گرسنگی را به ناکامیهای سازمان ملل در توزیع کمکها نسبت داده و تصاویری از پالتهای کمکرسانی در انتظار جمعآوری در مرز را به اشتراک گذاشتهاند. آنها به پخش آشوبناک و مرگبار غذا توسط سازمان مرموز «بنیاد بشردوستانه غزه» (جیاچاف)، یک استارتاپ لجستیکی مورد حمایت ایالات متحده و اسرائیل استناد کردهاند تا نشان دهند فلسطینیان به غذا دسترسی دارند.
با این حال، دادههای گردآوری و منتشرشده توسط خود رژیم صهیونیستی به وضوح نشان میدهد که اسرائیل غزه را گرسنه نگه داشته است. بر اساس اسناد کوگات، بین مارس و ژوئن، اسرائیل تنها اجازه ورود ۵۶ هزار تن غذا به این منطقه را داده که کمتر از یکچهارم حداقلنیازهای مردم غزه برای آن دوره است.
حتی اگر تمام کیسههای آرد سازمان ملل جمعآوری و توزیع میشد و جیاچاف نیز سیستمهای ایمنی برای توزیع عادلانه برپا میکرد، قحطی اجتنابناپذیر بود. فلسطینیان به اندازه کافی غذا برای خوردن نداشتند.
هفته گذشته، کارشناسان امنیت غذایی مورد تأیید سازمان ملل اعلام کردند که اکنون بدترین سناریوی قحطی در غزه جریان دارد. طبقهبندی یکپارچه امنیت غذایی (آیپیسی) در گزارشی با استناد به آمارهای اسرائیل در مورد کمکها اعلام کرد که تحویل غذا در مقیاسی بسیار کمتر از نیاز بوده و محدودیتهای شدیدی در ورود تدارکات وجود دارد.
کمیته بازنگری قحطی، گروهی مستقل از کارشناسان که هشدارهای آیپیسی را بررسی میکند، گفت که محمولههای غذایی شدیداً ناکافی بوده و جیاچاف را مقصر دانست. این کمیته اظهار کرد: «تحلیل ما از بستههای غذایی پخششده توسط جیاچاف نشان میدهد که حتی اگر طرح توزیع آنها با خشونت وحشتناک همراه نبود، همچنان به گرسنگی گسترده منجر میشد.»
در مارس و آوریل، غزه تحت محاصره کامل قرار داشت و هیچ غذایی وارد نمیشد. در اواسط ماه مه، نتانیاهو اذعان کرد که به دلیل فشارهای بینالمللی بر سر بحران گرسنگی، ارسال محمولهها از سر گرفته خواهد شد. دادههای سازمان ملل نشان میدهند که تنها چند هفته کمکرسانی بیشتر در طول آتشبس ژانویه و فوریه امسال، غزه را از لبه قحطی بازگرداند.
با این حال، در ماه مه تنها مقدار اندکی نسبت به قبل توزیع شد و فقط سرعت حرکت غزه به سمت قحطی را کند کرد، نه اینکه آن را متوقف کند. حالا با گذشت دو ماه، میزان رنج انسانی موج جدیدی از خشم بینالمللی را برانگیخته است؛ از اعتراف دونالد ترامپ به قحطی و درخواستش برای رساندن غذا به کودکان در حال مرگ از گرسنگی گرفته تا چرخش افکار عمومی علیه اسرائیل.
در پاسخ، نتانیاهو تنها وعده حداقلکمک اضافی را داده است. تعداد کامیونهای غذا که وارد غزه شدهاند افزایش یافته، اما همچنان بسیار کمتر از حداقلمقدار مورد نیاز برای تغذیه فلسطینیان آنجاست؛ چه رسد به معکوسکردن روند قحطی.
کشورهایی از جمله فرانسه، آلمان، بریتانیا، مصر، اردن و امارات متحده عربی نیز بارریزی هوایی کمکها را از سر گرفتهاند، اگرچه ارسال غذا از طریق چتر نجات گران، ناکارآمد و گاهی مرگبار است. سال گذشته حداقل ۱۲ نفر در تلاش برای بازیابی غذایی که در دریا فرود آمده بود غرق شدند و حداقل پنج نفر در اثر سقوط پالتها روی آنها جان باختند.
دادههای اسرائیلی نشان میدهند که در ۲۱ ماه اول جنگ، ۱۰۴ روز بارریزی هوایی تنها غذای چهار روز غزه را تأمین کرد و هزینهای بالغ بر دهها میلیون دلار داشت. اگر این بودجه برای کامیونها خرج میشد، غذای بسیار بیشتری تحویل داده میشد، اما هزینه این پروازها تنها مالی نیست. آنها به اسرائیل و متحدانش اجازه میدهند گرسنگی را فاجعهای ناشی از مسائل لجستیکی، نه بحرانی ایجادشده توسط سیاستهای صهیونیستی نشان دهند.
بارریزی هوایی معمولاً آخرین راهحل برای تغذیه غیرنظامیانی است که در شرایط اضطراری قرار دارند و نیروهای مسلح یا جغرافیا تحویل جادهای را غیرممکن ساخته است. تنها مانع انتقال زمینی کمکها در غزه محدودیتهای اعمالشده توسط صهیونیستهاست که متحد بسیاری از کشورهای غربی از جمله بریتانیا و ایالات متحده بوده و توسط آنها پشتیبانی مادی و معنوی میشود.
هفته گذشته، دو گروه حقوق بشری معتبر با استناد به گزارشهایی مبنی بر تحمیل عمدی قحطی علیه غیرنظامیان غزه، اعلام کردند که رژیم صهیونیستی مرتکب نسلکشی شده است. یکی از این سازمانها تأیید کرد سیاست رسمی و آشکار اسرائیل اعمال گرسنگی گسترده در این منطقه است.
رژیم صهیونیستی میداند که مردم غزه برای بقا به چه مقدار غذا نیاز دارند و چه مقدار غذا وارد این منطقه میشود و در گذشته، از این دادهها برای محاسبه میزان غذای مورد نیاز استفاده کرده است. شکاف عظیم بین کالریهای مورد نیاز مردم غزه و غذایی که از مارس وارد شده، نشان میدهد صهیونیستها امروزه محاسبات متفاوتی انجام میدهند. آنها نمیتوانند مسئولیت این قحطی عامدانه را به گردن دیگران انداخته و متحدانشان نیز منکر آن شوند.»
روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «تهدید نامرئی!» نوشت: «۱- در جریان جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۹-۱۹۳۶) وقتی نیروهای ملیگرا (به رهبری ژنرال فرانسیسکو فرانکو) به شهر مادرید حمله کردند، ژنرال امیلیو مولا، یکی از فرماندهان فرانکو، اعلام کرد که «چهار ستون نظامی به سمت مادرید در حرکت هستند اما یک «ستون پنجم» از هوادارانمان در داخل شهر آماده قیام هستند تا از درون به ما کمک کنند.» و اینگونه بود که اصطلاح ستون پنجم (Fifth Column) وارد ادبیات سیاسی شد. «ستون پنجم» در واقع به گروهی اطلاق میشود که به صورت پنهانی در درون یک کشور یا سازمان فعالیت میکند تا از درون به نفع دشمن یا رقیب، به هر شکلی که میشود کارشکنی یا خرابکاری کنند. این عبارت بعدها به «نماد خیانت» و «فعالیتهای مخفیانه» تبدیل شد. در جریان جنگ جهانی دوم نیز این اصطلاح برای توصیف «جاسوسان» و «خرابکاران» نازی در کشورهای تحت اشغال یا در حال جنگ با آلمان استفاده میشد. به طور کلی امروزه اصطلاح «ستون پنجم» اشاره به «تهدید از درون» دارد. این اصطلاح به تفصیل در «روانشناسی اجتماعی» و «مطالعات امنیتی» مورد بررسی قرار گرفته است و…
۲- امروزه و در قرن ۲۱ بالتبع، جنگها پیچیدهتر و گستردهتر از گذشتهاند و یکی از ابزارهای اصلی کشورها در جریان جنگ، همین عوامل نفوذی هستند که در مراکز مختلف و بعضاً حساس کشور طرفِ جنگ، «جا» خوش کردهاند. دستگیری هزاران عامل موساد، منافقین، سلطنتطلبها، تکفیریها، تجزیهطلبان و….در جریان جنگ ۱۲ روزه، خود گواه محکمی است بر اینکه، «ستون پنجم» ها خیلی بیشتر و پیچیدهتر از جنگهای گذشته و در دایره وسیعتری مشغولند؛ و بعضاً ضربه زدن به این طیف، میتواند ورق را در یک جنگ، به نفع دیگری برگرداند. همان طور که استقرار گشتیهای مردمی و بسیج در خیابانها برای دستگیری عوامل نفوذی دشمن کمک بزرگی در برگرداندن اوضاع به نفع ایران عزیزمان کرد!
۳- «تغییر و تحول» در نیروهای مسلح به شکل مثلاً جابهجایی چند فرمانده و مشاور و… در میانه جنگها، امری مرسوم، معقول و طبیعی است. کشورها به ویژه وقتی در حال بهرهبرداری از آن زمان محدود آتشبس هستند، ضمن بررسی دقیق جنگی که پشت سر گذاشتهاند، تلاش میکنند نقاط ضعف خود و دشمن را شناسایی کرده و راهی برای بهبود شرایط خود و راههایی هم برای ضربه زدن به دشمن در جنگ احتمالی بعدی بیابند. در واقع آماده «راند دوم» یا حتی راندهای سوم و چهارم میشوند. چون میدانند جنگ هنوز تمام نشده است. ستون پنجمیها معمولاً در چنین فواصل زمانی، تغییر رنگ داده و حوزه فعالیت خود را تغییر میدهند. به رسانههایشان رجوع کرده و ببینید درباره لزوم «تغییر و تحول» در حوزههای غیرنظامی، چه میگویند؟ خواهان و جایگزینی چه کسانی با چه کسانی هستند؟!
۴- در جنگ ۱۲ روزه ایران با گردنکلفتهای دنیا، دشمن رسماً هدف اصلی و اعلامی خود از تجاوز به خاک میهن را «تغییر رژیم» و «تجزیه ایران» عنوان کرد، اما چنان سیلی خورد که فوراً نمایندگانش را برای آتشبس فرستاد. «ستون پنجم» های دشمن، اینجا بود که دوباره فعال شدند. ابتدا همان افرادی را که در دفاع از میهن، جان میدادند را «نفوذی» و «ستون پنجمی» جار زدند! درست مثل آن دزدی که برای فرار از دست قربانی، با «آی دزد آی دزد» گفتن، فضا را شلوغ و به هم ریخته میکند تا فرار کند، جار زدند که فلان فرمانده و دانشمند، چون شهید نشدند، نفوذی هستند! سپس بلافاصله عَلَم «تغییر پارادایم» را در پوشش «استاد دانشگاه» و «اقتصاددان» و «دلسوز کشور» بلند کردند. «پارادایم» اینجا یعنی، آن چارچوب و ستون فکری که، حاکمیت روی آن مستقر شده است. شما بفرمائید، آیا معنای «تغییر پارادایم» پس از آن سیلی جانانه به دشمن، دنبال چیزی غیر از همان «تغییر رژیم» ی است که هدف اصلی نتانیاهو از تجاوز به ایران بود؟! آیا حاکمیتی را که توانسته برای نخستین بار در دنیا، با دو قدرت اتمی (چه بسا حتی با چند قدرت اتمی) گلاویز شده و وادارشان کند تن به آتشبس بدهند، باید تغییر پارادایم دهد؟ رجوع به اظهارات وزیر خارجه قطر پس از حمله ایران به بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه به خوبی نشان میدهد، چه کسانی باید پارادایم خود را تغییر دهند.
۷- همانطور که اشاره شد، نیروهای مسلح و مراکز امنیتی کشورمان بنا به دلایل معقول و طبیعی، پس از جنگ ۱۲ روزه، شاهد تغییراتی هستند. طرف جنگ ما هم در همین حوزهها و حوزههای دیگر مشغول فعالیت و تغییر و تحولاتی است. آیا ما فقط در حوزه سخت، درگیر جنگیم؟ آیا در حوزه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و…رسانه درگیر جنگ نیستیم؟ در این حدوداً ۴۰ روزی که دشمن به لطف خدای بزرگ و تواناییهای موشکی و پهپادیمان سیلی خورده و عقب نشسته، کسانی که در حوزههای فوق به ویژه اقتصادی، مسئولیت دارند، به فکر تغییر و تحول افتادهاند یا اداره امور کما فیالسابق صورت میگیرد؟ آیا در حوزه اقتصاد، نیاز به شورای عالی دفاع نداریم؟ در حوزه رسانه و ناترازیها و…چطور؟ خطر کسانی که با دادن آدرس غلط، مانع از تغییر و تحول در این حوزهها میشوند، بیشتر است یا خسارت تحریم و خشکسالی و جنگ سخت؟ خسارت مدیری که نمیتواند یک جدول زمانی دقیق برای خاموشیها تهیه کند چطور…؟»
روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «دریای سرخ درس تحول در بازدارندگی» نوشت: «عملیات مؤثر و راهبردی ارتش یمن علیه نیروهای آمریکا و منافع رژیمصهیونیستی در دریای سرخ، تصویر دقیقی از شکستپذیربودن هیمنه و امپراتوری دریایی ایالاتمتحده را به نمایش گذاشت و نشان داد قدرت اراده یک نیرو و ملت به ظاهر ضعیف از حیث جنگافزارهای دفاعی و نظامی چگونه میتواند بر یک قدرت مسلح به انواع تجهیزات پیشرفته دفاعی غلبه و سطح قابل قبولی از بازدارندگی را ایجاد کند.
از زمانی که یمن عملیات آرمانی خود را در چارچوب دفاع از فلسطین به معادلات جنگ در غزه اضافه کرد، هم توانست تعاریف جدیدی از مفهوم بازدارندگی در روابط بینالملل ارائه دهد و هم باور توانایی ضربه به مؤلفههای مهم قدرت آمریکا را احیا کند. یمن نشان داد متغیر «اراده» به همراهی استفاده مناسب از توانمندیهای نظامی، چگونه میتواند موازنه قدرت را در مقابل بزرگترین قدرت جهانی به نفع خود جابهجا کند. شرایط ملتهب و نامطمئن آمریکا در دریای سرخ در کنار شکست ادعای نگهبانی از رژیمصهیونیستی و اقتصاد جهانی و همچنین سردرگمی آمریکا برای تعیین استراتژی در مواجهه با یمن، بیانگر کارآمدی و اثربخشی حملات راهبردی یمن به منافع آمریکا و رژیمصهیونیستی است.
اراده یکی از اجزای غیرنظامی قدرت ملی است که بخش عظیمی از مفهوم بازدارندگی را پوشش میدهد. در واقع، در کنار توانمندی نظامی، اراده لازم برای کاربرد آن جهت بازداشتن دشمن از تهاجم، توانایی کافی برای پاسخ به تهدید را به وجود میآورد. آنچه یمن را به این نقطه از تاریخ رسانده، انگیزه و قدرت ذهنی بیمانند آنها برای مقابله با دشمن با اتکا بر ظرفیتهای دفاعی و نظامی است. در اصل، اراده یمن در رویارویی با دشمنان قدرتمند، به اعتقاد قلبی آنها به مقدرات و نصرت الهی بازمیگردد و فاصله زیادی با مفهوم رایج و متعارف اراده در روابط بینالملل دارد. در واقع، همان گفتمان باور به قدرت خدا که انقلاب بر پایه آن تأسیس شد، امروز در میدانهای مختلفی، چون جنگ یمن علیه آمریکا و رژیمصهیونیستی منعکس میشود. امام خمینی، معمار بزرگ انقلاب نیز قدرت واقعی را در اراده ملت معنا میکردند که هیچ دشمنی نمیتواند آن را شکست دهد.
با توجه به این موضوع، اگر مفهوم بازدارندگی تنها در میزان دارایی و توانمندیهای نظامی و رزمی و تعریف رایج اراده متکی باشد، نمیتواند در مقابله با دشمنان قابل اعتماد باشد. از طرفی، نادیده گرفتن تجربههای عمیق مشابه که از ابتدای انقلاب اسلامی بارها رخ داده است، محاسبات رفع تهدیدات و جنگ علیه دشمن را دچار خطای بسیاری میکند. در برهه کنونی که هر لحظه احتمال رویارویی یا احیای جنگ در سایه ایران و جبهه امریکایی- صهیونیستی تقویت میشود، در نظر این نکته کلیدی کمک شایانی به باور و نمود قدرت درونی میکند. از طرفی، نمود این اراده نامتعارف، بر اراده دشمن هم تأثیر میگذارد و بدون هزینهای موجب عقب راندن آن از میدان عمل میشود. در هم شکستن و تخریب اراده دشمن برای عملی کردن تهدیداتش، تنها با نمایشهای رزمی و نظامی یا حتی تهدیدات لفظی میسر نمیشود بلکه باید این انگاره در دشمن به وجود آید که هر تهاجم و خطایی علیه منافع کشور با پاسخی کوبنده و ضربهپذیر مواجه خواهد شد.
پدیدارکردن این موضوع به عملکرد سیاست خارجی نیز مرتبط است. تنها از کنشهای نیروهای نظامی، دیپلماسی ایران نیز باید موجودیت این اراده را تبیین کند که این موضوع با تهدیدات لفظی تمایز دارد. در حقیقت این امر باید به طور ملموس در مواضع سیاست خارجی انعکاس یابد و به عنوان رویکرد قطعی فعال و مبتنی بر عزت ایران در مواجهه با دشمنان و آمریکا تثبیت شود. این مواضع، جدا از انفعال باید دارای بنمایه تهاجمی و خلاقانه در برابر ماجراجوییها و تهدیدات دیپلماتیک غرب باشد.
در حاضر حاضر که آمریکا به جای جنگ، مذاکره با ایران را برای کم کردن هزینههایش اختیار کرده، به کارگیری این رویکرد در کنار بازسازی قوای نظامی، میتواند مفهوم بازدارندگی را در برابر آنها ترمیم و تقویت کند و مانع هر گونه خاماندیشی در مورد جنگ دوباره با ایران شود. هر نوع عقبنشینی از مواضع اعلامی جمهوری اسلامی مانند عدمتصمیم ایران به نابودی اسرائیل یا تعارض با تصمیمات حاکمیت مانند تعلیق همکاری با آژانس که ورود تیم جدید آژانس آن را نفی کرده، نمایی شکننده از اراده کشور را به تصویر میکشد و در نتیجه اراده آمریکا را برای آغاز جنگی دوباره با ایران تقویت میکند.
ناتوانی آمریکا در دفع حملات یمن، این کشور را مجبور کرد ائتلافی از کشورهای جهان را برای رویارویی با یمن تشکیل دهد که به جز انگلیس، تنها کشورهای محدودی، چون دانمارک، فنلاند، یونان، هلند و نروژ به آن پیوستند. ایالاتمتحده و متحدانش با یک کمپین چندجانبه شامل حملات هوایی، اقدامات قانونی و دیپلماسی پشت پرده به مقابله با یمن برخاستند، به همین منظور، آمریکا ناوگان دریایی خود را با حضور ناوهای پیشرفته در دریای سرخ و محیط پیرامونی یمن تقویت کرد تا تهاجمهای گستردهتر و حملات کوبندهتری را در یمن انجام دهد. به گفته منابع یمنی، آمریکا تنها در سال گذشته میلادی، حدود ۹۳۱ حمله به خاک یمن داشته که از بمبهای قدرتمند B۲ نیز استفاده کرده، اما در عمل، هیچیک از این اقدامات خللی در عزم یمنیها ایجاد نکرده و حملات نظامی آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نتوانسته است مانع عملیات راهبردی یمنیها در دریای سرخ شود، در نتیجه روز به روز سیر حملات موفقیتآمیز بیشتر میشود. ناکارآمدی و عدمبازدارندگی حملات کوبنده به یمن، آمریکا را چنان به اوج درماندگی رساند که متعاقب آن در ششم می ۲۰۲۵، ترامپ اعلام کرد اگر یمنیها حملات به کشتیهای امریکایی را متوقف کنند، در مقابل نیز آمریکا حملات هوایی خود را به یمن پایان خواهد داد.»
روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود با تیتر «مثلث توطئه» نوشت: «آمریکا، انگلیس و هلند در اقدامی هماهنگ، اتهامات سنگینی علیه جمهوری اسلامی مطرح کردهاند و مدعی شدهاند ایران در عملیاتهای ترور و اقدامات ضدامنیتی در خاک این کشورها دست داشته است. این اتهامات، با توجه به زمانبندی و هماهنگی آشکار میان این ۳ کشور، نشاندهنده یک سیاست هماهنگ شده است که به نظر میرسد بخشی از یک کارزار گستردهتر علیه ایران باشد.
وزارت دادگستری آمریکا مدعی شده ۳ نفر، از جمله یک مقام ایرانی، در تلاش برای ترور یک روزنامهنگار ایرانی – آمریکایی در خاک آمریکا دست داشتهاند. طبق ادعای این وزارتخانه که توسط رسانههایی مانند الجزیره بازتاب یافته، ۲ نفر از متهمان محکوم شده و نفر سوم به جرم خود اعتراف کرده است. دادستانهای آمریکایی این عملیات را به دستور مستقیم دولت ایران نسبت دادهاند؛ ادعایی که بدون ارائه مدارک معتبر مطرح شده است.
همزمان در انگلیس، کمیتهای پارلمانی اعلام کرد از سال ۲۰۲۲ تاکنون، ۱۵ مورد نقشه ترور به ایران نسبت داده شده و ۷ شهروند ایرانی به اتهام تهدید امنیت ملی بازداشت شدهاند. برای این اتهامات نیز شواهدی ارائه نشده است.
در هلند نیز سازمان اطلاعات این کشور (AIVD) ایران را به تلاش برای ترور یک مخالف در سال ۲۰۲۴ متهم و ۲ مظنون را بازداشت کرده است. یکی از این مظنونها همچنین به تیراندازی به آلخو ویدال کوادراس، سیاستمدار اسپانیایی و از رهبران حزب راستگرای «وکس» متهم شده که به پیچیدگی اتهامات افزوده است.
در پاسخ این ادعاها وزارت امور خارجه ایران اتهامات را قاطعانه رد و آنها را بخشی از یک «کارزار شرارتآمیز ایرانهراسی» توصیف کرده است. اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه این ادعاها را «دروغپردازی آشکار» خوانده و هدف آن را انحراف افکار عمومی از جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین و تجاوزات نظامی اخیر آمریکا و اسرائیل علیه ایران دانسته است. ایران همچنین خواستار پاسخگویی این کشورها به اتهامات متقابل، از جمله حمایت از گروههای تجزیهطلب و رسانههای معاند شده است.
ایالات متحده از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷، رویکردی خصمانه علیه ایران اتخاذ کرد. این خصومت با اعمال تحریمهای گسترده اقتصادی، تجاری، علمی و نظامی آغاز و در سالهای اخیر با خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و اعمال سیاست «فشار حداکثری» تشدید شد. در جنگ اخیر ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران و قبلتر از آن، در خلال عملیاتهای «وعده صادق ۱ و ۲»، آمریکاییها به طور مستقیم با ارائه اطلاعات، تجهیزات نظامی و سامانههای دفاع هوایی به رژیم صهیونیستی، در رهگیری موشکها و پهپادهای ایرانی مشارکت مستقیم داشتند. پشتیبانی آمریکا از رژیم محدود به حوزه پدافندی نبود و در جریان جنگ ۱۲ روزه و زمانی که رژیم صهیونیستی عملاً در برابر موشکهای ایرانی سپر انداخته بود، ارتش تروریست آمریکا مراکز هستهای کشورمان را مورد هدف قرار داد. علاوه بر همه اینها، آمریکا سابقهای طولانی در اتهامزنی به ایران بدون ارائه مدارک معتبر دارد، از جمله ادعای حمایت ایران از القاعده یا دخالت در انتخابات آمریکا. این کشور همچنین از گروههای تجزیهطلب مانند جندالشیطان و احزاب تروریست کرد مخالف ایران حمایت کرده است.
انگلیس در سالهای اخیر به یکی از متحدان کلیدی رژیم صهیونیستی تبدیل شده و نقش فعالی در تقابل با ایران ایفا کرده است. در جنگ ۱۲ روزه و عملیاتهای «وعده صادق ۱ و ۲»، انگلیس نهتنها از رژیم حمایت سیاسی و دیپلماتیک کرد، بلکه با اعزام هواپیماهای جنگی تایفون از پایگاه آکروتیری در قبرس و ارائه اطلاعات پیشرفته، به اشغالگران در رهگیری موشکها و پهپادهای ایرانی کمک کرد. وزارت دفاع انگلیس به صورت علنی تأیید کرد نیروی هوایی سلطنتی این کشور در این عملیاتها نقش فعالی داشته است. این حمایت نظامی، همراه با مواضع دیپلماتیک انگلیس در مجامع بینالمللی، از جمله حمایت از قطعنامههای ضدایرانی در شورای امنیت، نشاندهنده همسویی کامل این کشور با سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه تهران است.
هلند سابقهای تاریک در حمایت از گروهکهای تروریست و تجزیهطلب ضدایرانی دارد. این کشور در سالهای اخیر به گروهک الاهوازیه پناه داده که مسؤول حمله تروریستی به رژه اهواز در ۳۱ شهریور ۹۷ است؛ حملهای که منجر به شهادت ۲۵ نفر، از جمله غیرنظامیان و زخمی شدن بیش از ۶۰ نفر از هموطنانمان شد. احمد مولینیسی، رئیس شاخه نظامی این گروهک سالها در هلند تحت حمایت مقامات این کشور زندگی میکرد تا اینکه سال ۲۰۱۷ در لاهه هلند کشته شد. هلند بدون ارائه مدارک معتبر، ایران را به دست داشتن در این ترور متهم کرد اما حمایت این کشور از نیسی غیرقابل انکار است و اساساً همین حمایت نشان میدهد الاهوازیه چقدر برای هلندیها اهمیت دارد.
سکونت محمدرضا کلاهیصمدی، عامل بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۶۰ در هلند نیز مهر تأیید دیگری بر حمایتهای این کشور از تروریستهای ضدایرانی است. کلاهی که پس از فاجعه ۷ تیر، یک تروریست تحت تعقیب بینالمللی بود، تحت نام مستعار «علی معتمد» سالها در هلند زندگی کرد و سال ۲۰۱۵ در شهر آلمیره کشته شد. هلند بار دیگر ایران را بدون مدرک متهم کرد تا دوباره نقش خود در حمایت از تروریستهای ضدایرانی را تأیید کند.
برخلاف برخی ادعاها مبنی بر تفاوت سیاستهای اروپا و آمریکا در قبال ایران، اقدامات اخیر نشاندهنده هماهنگی کامل این ۲ جبهه علیه کشورمان است. در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، علاوه بر آمریکا، کشورهای اروپایی مانند انگلیس و فرانسه با اعزام هواپیماهای جنگی و ارائه اطلاعات، به رژیم صهیونیستی در رهگیری موشکها و پهپادهای ایرانی کمک کردند. این همکاری نظامی، همراه با حمایت سیاسی تروئیکای اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) از سیاستهای آمریکا در قبال مساله هستهای ایران، نشاندهنده همسویی کامل این کشورهاست. به عنوان مثال، تروئیکای اروپا مکانیسم ماشه را به اهرمی برای فشار بر ایران تبدیل کرده تا تهران را وادار به پذیرش خواستههای آمریکا از جمله توقف غنیسازی اورانیوم کند. این هماهنگی در اتهامات اخیر علیه ایران نیز آشکار است؛ جایی که آمریکا، انگلیس و هلند به صورت همزمان و با روایتهای مشابه، ایران را به اقدامات ضدامنیتی متهم کردهاند.»
روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «کمکهایی که به مقصد نمیرسند» نوشت: «در روزهای اخیر، سه ویدئو از گروگانهای اسرائیلی در غزه بار دیگر جهان را در شوک فرو برد. تصاویر منتشرشده توسط حماس و جهاد اسلامی، دو گروگان اسرائیلی را در وضعیت جسمانی بسیار وخیم و لاغر نشان میدهد. در یکی از این ویدئوها، یکی از گروگانها مجبور شده با بیل، داخل تونلی باریک، خاک بردارد و چنین وانمود کند که در حال کندن قبر خود است.
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه که اخیراً گفته بود در نشست آتی مجمع عمومی سازمان ملل قصد دارد «کشور فلسطین» را به رسمیت بشناسد، در واکنشی به انتشار این ویدئوها، حماس را نماد «بیرحمی مطلق» دانست و تأکید کرد آزادی بیقیدوشرط گروگانها، اولویت قطعی فرانسه است. به گفته او، تنها راه خروج از بحران، تحقق راهحل سیاسی و تشکیل دو دولت است تا همزمان امنیت و کرامت مردم منطقه تضمین شود. مکرون همچنین بر لزوم خلع سلاح کامل حماس و به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی فلسطین تأکید کرد.
در اسرائیل نیز انتشار این تصاویر بار دیگر فشارها بر کابینه نتانیاهو را تشدید کرده است. او با خانوادههای گروگانها دیدار و بر ادامه تلاشها برای آزادی آنان تأکید کرد؛ درحالیکه هزاران نفر در تلآویو تجمع کرده و خواستار آزادی فوری گروگانها شدند. رسانههای اسرائیلی این روزها صفحه نخست خود را به موضوع گروگانها اختصاص دادهاند و انتقادها به عملکرد ضعیف دولت در مدیریت بحران رو به افزایش است.
آمارها نشان میدهد از ۲۵۱ نفری که در حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ ربوده شدند، هنوز ۴۹ نفر گروگان هستند که مرگ ۲۷ نفر از آنان توسط ارتش اسرائیل تأیید شده است. شمار قربانیان حمله هفتم اکتبر در اسرائیل به هزارو ۲۱۹ نفر رسیده و به گفته مقامهای حماس، حملات متقابل اسرائیل به غزه نیز تاکنون بیش از ۶۰ هزار قربانی بر جای گذاشته است.
در کنار بحران گروگانها، گزارشها درباره وضعیت فاجعهبار انسانی و توزیع ناعادلانه کمکهای بشردوستانه، ابعاد تازهای به بحران غزه بخشیده است. طبق دادههای منتشرشده توسط دفتر پروژههای سازمان ملل (UNOPS)، بیش از ۸۷ درصد کامیونهای حامل کمکهای بینالمللی که از ماه مِی وارد غزه شدهاند، هرگز به مقصد نرسیده و در داخل این منطقه غارت شدهاند. انتقادها به اسرائیل، بهویژه درباره بحران گرسنگی در غزه شدت گرفته و برخی دولتهای غربی، به عنوان واکنش، اعلام کردهاند که ممکن است فلسطین را به رسمیت بشناسند. در همین حال، برخی رسانهها نقش گروههای بینالمللی و نیز گروههای مختلف را در شکلگیری این فاجعه نادیده میگیرند. احمد فؤاد الخطیب، پژوهشگر ارشد شورای آتلانتیک و متولد غزه، میگوید: «هیچکس حاضر نیست در این مناقشه با نگاه واقعبینانه به حقایق متعدد بنگرد. از خبرنگاران تا فعالان و حتی مقامات سازمان ملل، همگی یک روایت واحد را تکرار میکنند؛ اینکه سرقت کمکها وجود ندارد». او معتقد است هم سازمان ملل و هم گروههای امدادی برای حفظ بودجه، چشم خود را بر ناکارآمدیها میبندند. زنجیرهای از سرقت و گرانفروشی در بازار سیاه، بر رنج مردم غزه افزوده است.
فرحان عزیز حق، سخنگوی دبیرکل سازمان ملل، ضمن تأیید سرقت بخشی از کمکها، میگوید علت آن ورود بسیار محدود و قطرهچکانی کمکها در ماههای اخیر است: «مردم گرسنه ناگزیرند خودشان به کامیونها حمله کنند. این وضعیت حاصل فشردگی بیش از حد مسیرهای ورودی و محرومیت طولانیمدت مردم است. تنها راه پایاندادن به این بحران، ورود مستمر و منظم کمکها و کالاهای تجاری به غزه است». مطابق آمار UNOPS، از دوهزارو ۱۳ کامیونی که از ۱۹ مِی تاکنون وارد غزه شدهاند، محموله هزارو ۷۵۳ کامیون به مقصد نرسیده و غارت شده است. فقط در روز ۳۱ مِی، ۹۰ کامیون شامل حدود هزارو ۶۹۵ تن کمک، به طور کامل غارت شد. افشاگری درباره ناکارآمدی سیستم توزیع کمکهای سازمان ملل، همزمان با شکلگیری نهاد تازهای به نام بنیاد بشردوستانه غزه (GHF) که با حمایت آمریکا و اسرائیل راهاندازی شده، به موج انتقادها دامن زده است. این نهاد از ماه مِی تاکنون نزدیک به ۱۰۵ میلیون وعده غذایی در غزه توزیع کرده و ادعا میکند موفق شده است کمکها را بدون دخالت حماس به دست نیازمندان برساند. بااینحال، بهرغم این اقدامات، هر روز اخباری از درگیری، سرقت و حتی کشتهشدن غیرنظامیان در نقاط توزیع کمک منتشر میشود.
درحالیکه بنیاد GHF با وجود انتقادها اعلام کرده بیش از صد میلیون وعده غذایی در دو ماه توزیع کرده است، نمایندگان آمریکا و اسرائیل بهتازگی از یکی از مراکز توزیع این نهاد در جنوب غزه بازدید و تأکید کردند این مدل، کمکها را بدون غارت به دست مردم میرساند. بااینحال، درگیری و هرجومرج در نقاط توزیع کمک و استمرار بحران انسانی، نشانههایی است که بحران غزه را پیچیدهتر از همیشه کرده است.»
روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «مکانیسم ماشه در سه سناریو» نوشت: «در آستانه ضربالاجل ۱۸ اکتبر و تهدید تروئیکای اروپایی به فعال کردن اسنپبک، ایران میگوید این سه کشور، نه از منظر حقوقی و نه از منظر اخلاقی، هیچ حقی برای سوءاستفاده از این سازوکار برای بازگرداندن تحریمها علیه ایران را ندارند. سخنگوی وزارت خارجه تاکید کرده است که این اقدام قطعاً تبعاتی در پی خواهد داشت؛ هم برای رژیم عدم اشاعه و هم برای خود این سه کشور. روزنامه «دنیایاقتصاد» در گزارشی تحلیلی سه سناریوی تمدید، فعال شدن و حلوفصل را درباره مکانیسم ماشه تحلیل کرده است.
در شرایطی که زمان و مکان دور بعدی مذاکرات با اروپا هنوز مشخص نیست و تهران برای ورود به گفتوگو با واشنگتن نیز شروطی ازجمله پرداخت غرامت را مطرح کرده، مقامات ایران در آستانه نزدیک شدن به موعد فعال شدن احتمالی مکانیسم ماشه، به تروئیکای اروپا بارها و بارها هشدار دادهاند؛ از جمله روز گذشته سخنگوی دستگاه دیپلماسی گفت که سه کشور اروپایی نه از منظر حقوقی و نه از منظر اخلاقی، هیچ حقی برای سوءاستفاده از این سازوکار جهت بازگرداندن تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران ندارند.
ضربالاجل ۱۸ اکتبر – زمان انقضای مفاد برجام – است و تروئیکای اروپا در صورت تصمیم به فعالسازی مکانیسم ماشه باید از یک ماه قبلتر این موضوع را اعلام کنند. براساس مفاد قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که به توافق هستهای ۲۰۱۵ رسمیت بخشیده، امکان بازگردانده شدن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران (موسوم به مکانیسم ماشه) پیش از انقضای کامل توافق وجود دارد. پیشتر رویترز در گزارشی نوشته بود سه کشور اروپایی که نمیخواهند با پایان یافتن رسمی توافق، اهرم فشار خود را از دست بدهند، هشدار دادهاند که اگر توافق جدیدی درباره برنامه هستهای حاصل نشود، مکانیسم ماشه را فعال خواهند کرد. این اقدام به بازگرداندن تمامی تحریمهای قبلی سازمان ملل علیه ایران منجر خواهد شد.
اسماعیل بقایی، سخنگوی دستگاه دیپلماسی، روز گذشته در نشست هفتگی با خبرنگاران در این رابطه گفت که این سه کشور (بریتانیا، آلمان و فرانسه)، نه از منظر حقوقی و نه از منظر اخلاقی، هیچ حقی برای سوءاستفاده از این سازوکار جهت بازگرداندن تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران ندارند. وی تاکید کرد: «برای آنها نیز روشن شده است که هرگونه سوءاستفاده از این ابزار، قطعاً تبعاتی در پی خواهد داشت؛ هم برای رژیم عدم اشاعه و هم برای خود این سه کشور.» به گفته بقایی، در صورت هرگونه سوءاستفاده از سازوکار موسوم به پسگشت، ایران واکنش نشان خواهد داد.اکنون با توجه به اینکه به موعد فعالسازی مکانیسم ماشه نزدیک میشویم و از یک سو تهران نسبت به این مساله هشدارهای جدی داده و از سوی دیگر روز جمعه سوم مردادماه با سه کشور اروپایی در استانبول گفتوگوهایی در این رابطه داشت، سه سناریو در این راستا قابلارزیابی است که در ادامه به آنها پرداخته شده است. ترتیب این ۳ سناریو بر مبنای احتمال وقوع بیشتر است.
یکی از محتملترین سناریوها درباره بحث فعالسازی اسنپبک پیشنهاد تمدید چندماهه (۳ تا ۶ ماهه) مهلت فعالسازی این مکانیسم توسط کشورهای اروپایی به ایران است. همزمان با برگزاری نشست استانبول، خبرگزاری رویترز به نقل از دیپلماتها مدعی شد که سه کشور اروپایی پیشنهاد تمدید ۶ ماهه مهلت مکانیسم ماشه را مطرح کردهاند. این رسانه افزود: «آنها در مقابل، این خواستهها را دارند؛ ورود تهران به مذاکرات با واشنگتن، همکاری کامل با آژانس و ارائه گزارش درباره ذخایر اورانیوم با غنای بالا.» پیشتر دیپلماتهای غربی به رسانه انگلیسی فایننشال تایمز گفتهاند هرگونه تمدید مهلت فعالسازی «سازوکار ماشه» از سوی تروئیکای اروپایی در صورت به نتیجه رسیدن گفتوگویشان با ایران، برای مدتی «چندماهه» و مستلزم تصویب قطعنامهای در شورای امنیت خواهد بود. همچنین لارنس نورمن، خبرنگار والاستریتژورنال، پس از گفتوگوهای اروپا با ایران در کنسولگری استانبول نوشت: «گفتوگویی معنادار با ایران انجام شد، همراه با یک پیشنهاد مشخص از سوی سه کشور اروپایی/اتحادیه اروپا برای دنبالکردن مسیر دیپلماسی. سه کشور اروپایی آمادهاند از مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها (Snapback) استفاده کنند، اما در صورتی که ایران گامهایی بردارد، از تمدید هم استقبال میکنند. ایران این پیشنهاد را رد نکرد.»
در نهایت یکی از گزینههایی که مدنظر ایران است و به نظر میرسد در گفتوگوهای دور قبل در استانبول در خصوص آن صحبت شده است، منصرف کردن اروپا از فعال کردن ماشه است؛ به این معنی که به طور جامع با رایزنی و گفتوگوی طرفین مساله اسنپبک حلوفصل شود. در این خصوص غریبآبادی با اشاره به اینکه طرف اروپایی پیشنهاد تمدید ششماهه قطعنامه ۲۲۳۱ را با برخی شروط داد، توضیح داد: «اما ما پیشنهاد کردیم که در مورد خاتمه اسنپبک و قطعنامه ۲۲۳۱ باید گفتوگو کنیم. سه کشور اروپایی حق فعالسازی اسنپبک را ندارند و قطعنامه ۲۲۳۱ باید در موعد خودش منقضی شود و تاکید بر این شد که متناسب با منافع و امنیت ملی تصمیمگیری خواهد شد.»
معاون حقوقی و بینالملل وزارت امور خارجه روز یکشنبه گفت که تلاش ما در جهت جلوگیری از فعال کردن اسنپبک است؛ البته اگر اسنپبک فعال شود، از جنبه تحریمی چیزی به تحریمهای فعلی اضافه نمیشود، اما آثار روانی خاص خودش را دارد که باید آن را مدیریت کنیم. به گفته ابراهیم رضایی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، غریبآبادی روز یکشنبه در کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت که با چین و روسیه برای پاسخ به فعالسازی فرآیند اسنپبک هماهنگ هستیم و نشست سهجانبه داشتیم. فارغ از تلاش ایران برای حلوفصل این موضوع، اما بدون تحقق شروط ادعایی اروپاییها برای حل اسنپبک، امکان تحقق این سناریو ضعیف است. در گام اول این موضوع مستلزم بازگشت ایران به گفتوگو با آمریکا و از سرگرفتن همکاری با آژانس است.»
کد خبر 891350