کارکردهای گمشده مساجد

نقش مساجد در ایران همواره محل توجه و تمرکز بوده است؛ بهویژه در دوران دفاع مقدس که این نهاد به پایگاهی برای بسیج عمومی، آموزش، همدلی و مقاومت تبدیل شده بود. اما اکنون در میانه تحولات اجتماعی و رسانهای این پرسش قدیمی دوباره با صدایی بلندتر مطرح شده: چرا دیگر مساجد مانند گذشته کارکرد مؤثر ندارند؟
به گزارش خبرگزاری ایمنا، از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، همواره درباره جایگاه و نقش راهبردی مسجد در جامعه ایرانی بسیار گفته شدهاست؛ مسجد برای ما نه فقط یک عبادتگاه بلکه پایگاهی برای رشد، مقاومت و تربیت بوده است. کافی است به سالهای دفاع مقدس بازگردیم تا تصویر روشنتری از این جایگاه را در خاطر زنده کنیم: آنسالها که مسجدها شب و روز نداشتند، محل رفتوآمد دائمی مردم، مرکز پشتیبانی جبهه، هماهنگی محله، آموزش نظامی، کار فرهنگی و حتی حل اختلافات خانوادگی بودند. امام جماعت، فقط نمازگزار نبود؛ بلکه محور محله بود.
اما در سالهای اخیر این تصویر، بهتدریج کمرنگ شده است؛ در سایه تحولات اجتماعی، سیاستگذاریهای ناهماهنگ و گاه بیتوجهی نهادها، مسجد از متن زندگی مردم فاصله گرفته و این فاصله کمکم آنقدر زیاد شده که حالا دیگر، پرسش «چرا مسجدها خلوت شدهاند؟» خودش به یک دغدغهای مهم تبدیل شده است؛ پرسشی که هرچند بارها تکرار شده، هنوز پاسخی رضایتبخش نیافته است.
جالب اینجا است که هر وقت جامعه در موقعیتی بحرانی یا حماسی قرار میگیرد، دوباره همان سوال با صدایی بلندتر تکرار میشود. نمونهاش همین روزها است؛ بعد از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در فضای رسانهای داخل کشور باز هم صحبت از مساجد شد. اینبار با این محور که چرا مسجدهای ما مثل گذشته نقشآفرین نیستند؟ یا «چرا مسجد نتوانسته در بزنگاههای اجتماعی، همان کارکرد دوران جنگ تحمیلی را بازآفرینی کند؟
این گلایهها تازه نیست؛ سالهاست که متولیان فرهنگی، روحانیون، طلاب و فعالان اجتماعی نسبت به کمرنگشدن نقش مسجد هشدار دادهاند. تلاشهایی هم برای احیای جایگاه آن انجام شده؛ از تغییر کارکرد فیزیکی مساجد و راهاندازی مراکز فرهنگی تا برگزاری دورههای متنوع و جذب جوانان و نوجوانان با برنامههای مختلف. اما واقعیت این است که آنچه در عمل رخ داده، کمتر از آن چیزی است که در هدفگذاریها بیان شده بود.
در چنین شرایطی، گفتوگو درباره کارکردهای مسجد، دیگر صرفاً یک بحث دینی نیست؛ بلکه به مسئلهای عمیق در حوزه جامعهشناسی دین، ارتباطات دینی و حتی حکمرانی فرهنگی تبدیل شده است؛ بر همین اساس گفتوگویی با حجتالاسلام فرشاد توسلی، فعال فرهنگی و یکی از کارشناسان دغدغهمند این حوزه ترتیب دادهایم؛ در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
ایمنا: این روزها زیاد بهویژه در میان نخبگان فرهنگی و فعالان رسانهای درباره وضعیت فعلی مساجد و کمرنگشدن نقشهای اجتماعیشان صحبت میشود؛ به نوعی حسرت نسبت به گذشته پُررنگ مسجد بهچشم میخورد. شما این وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
توسلی: بله، این احساس کاملاً قابل درک است. ما وقتی درباره مسجد حرف میزنیم، ناخودآگاه به ذهنمان میرسد که مسجد فقط محل عبادت فردی یا اقامه نماز جماعت نیست، بلکه نهادی اجتماعی، فرهنگی، تربیتی و حتی سیاسی بوده است. تجربه انقلاب اسلامی و سالهای دفاع مقدس برای ما مصادیق روشن و ملموس این کارکردهای گسترده را تداعی میکند. مسجد آن روزها محل تجمع، آگاهیبخشی، امیدآفرینی، سازماندهی مردم و حتی رفع مشکلات روزمره آنان بود. اما امروز، که بخش زیادی از آن نقشها کمرنگ یا بهکلی حذف شده، آنچه میبینیم بیشتر آه و ناله و گلایه است. این در حالی است که گلایه، جای تحلیل دقیق را نمیگیرد. ما بهجای اینکه پرسش کنیم «چرا» به اینجا رسیدیم، فقط میگوئیم «کاش» به گذشته بازمیگشتیم؛ که طبعاً مشکلی را حل نمیکند.
اینکه مسجد امروز دچار نوعی بیاثرشدگی اجتماعی شده، تا حد زیادی محل اجماع است. همه میگویند مسجد دیگر مانند گذشته در متن زندگی مردم نیست. اما پرسش ریشهایتر این است که چرا چنین شده؟ چه روندهایی منجر به این وضعیت شدهاند؟ و مهمتر از همه، ما در این سالها برای تغییر این روند چه کردهایم؟ اتفاقاً همین نوع مواجهه رسانهای که فقط وضعیت موجود را توصیف میکند و مدام تکرار میکند که مساجد خلوت شدهاند یا صدای بچهها در مسجد شنیده نمیشود، به نظرم خودش بخشی از مشکل است. این مواجهه نه تنها درمان نمیکند، بلکه به شکل پنهان، اعتماد عمومی را نسبت به ظرفیت مسجد کاهش میدهد و این نهاد را در افکار عمومی بیشتر به حاشیه میبرد.
این تناقض عجیبی است. از یک طرف، مسجد مورد غفلت واقع شده و در سطح ساختاری و فرهنگی آنگونه که باید تقویت نشده؛ از طرف دیگر، توقعات فراوانی هم از آن داریم. وقتی بحرانی رخ میدهد، میگوئیم مسجد باید مردم را آگاه کند؛ وقتی دوران صلح است، انتظار داریم مسجد محل تربیت باشد؛ در مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، همه جا انگشت اشاره را به سمت مسجد میگیریم. اما وقتی وارد خود مسجد میشویم، میبینیم از نظر نیروی انسانی، بودجه، ساختار ارتباطی و حتی حضور مردم، مسجد در وضعیت نامناسبی قرار دارد. نمیتوان نهادی را که از درون فرسوده شده، با شعارهای بیرونی نجات داد.
ایمنا: در واکنش به این وضع، بعضیها صرفاً بحث بودجه را پیش میکشند. اینکه مسجد حمایت مالی نمیشود، به همین دلیل از کارکرد افتاده. آیا این تحلیل کافی است؟
توسلی: نه، این تنها یک بُعد کوچک از مسأله است. اتفاقاً وقتی صحبت از غفلت نسبت به مسجد میکنم، منظورم فقط بودجه نیست. ما شأن و جایگاه مسجد را تغییر دادهایم. نگاه کنید به گذشتههای نهچندان دور؛ امام جماعت در مسجد فقط «نمازگزار» نبود، بلکه «مرجع اجتماعی» مردم بود. برای حل اختلاف خانوادگی، برای مشاوره ازدواج و تربیت فرزند، برای مراجعه به هنگام بیماری یا گرفتاری مالی، مردم به سراغ او میرفتند. این نقشها برای مسجد بود، نه وابسته به سیاستگذاری خاصی. اما این نقشها حالا به نهادهای دیگری واگذار شدهاند.
این واگذاری ناآگاهانه از زمان رضاشاه آغاز شد. همان دورهای که قضاوت، که مهمترین شأن اجتماعی علما بود، از نهاد دین جدا شد و به عدلیه سپرده شد. ماجرا از همانجا آغاز شد و در دوره پهلوی دوم ادامه پیدا کرد. حتی بعد از انقلاب، در برخی از شئون، ما همچنان این روند جدایی را دنبال کردهایم. حالا در رسانهها هم وقتی قرار است کارشناس دینی دعوت شود، گاهی اوقات افراد غیرحوزوی یا غیر مرتبط با نهاد مسجد به صحنه میآیند. این یعنی نهاد دین را از نهادهای رسمی کنار گذاشتهایم.
وقتی در ساخت اجتماعی ما، نهاد مسجد به حاشیه رانده شده، دیگر نمیشود گلایه کرد که چرا مردم به مسجد نمیروند یا چرا مسجد کارکرد سابق را ندارد. حتی بعد معنوی ماجرا هم آسیب دیده. امروز بخش قابل توجهی از هیئتها و مراسمهای دینی، خارج از مسجد برگزار میشود. یعنی فرد ممکن است در طول سال در صدها مجلس مذهبی شرکت کند، ولی حتی یک بار هم به مسجد محلش نرود. این مسئله کوچک و بیاهمیت نیست، بلکه نشاندهنده یک دگرگونی عمیق فرهنگی است.
ایمنا: با این توصیف، آیا اساساً امکان بازگرداندن کارکردهای قدیم مسجد وجود دارد؟ یا باید دنبال کارکردهای تازه بود؟
توسلی: اینجاست که باید خیلی دقیق عمل کنیم. برخی فکر میکنند راه احیای مسجد، افزودن کارکردهای جدید است. اما این کارکردها اگر ریشهدار و در امتداد رسالت مسجد نباشد، تبدیل به کجکارکرد میشود. مثلاً وقتی میبینیم که برای جذب نوجوانان در مسجد، گیمنت راهاندازی میشود، این دیگر مسجد نیست. مسجد نباید رقیب کافه یا شهربازی شود. اینها اگرچه ممکن است در کوتاهمدت جذابیت داشته باشد، اما در بلندمدت شأن و هویت مسجد را از بین میبرد.
وقتی مسجد به محل پاتوق صرفاً برای گذران وقت یا تفریح نوجوانان تبدیل میشود، بدون اینکه نقش عبادی، تربیتی یا معرفتی در آن فعال باشد، بهتدریج کارکردهای اصیل آن به فراموشی سپرده میشود. اینجاست که نوجوان مسجدیِ امروز، ممکن است بازی کند، وقت بگذراند، اما هرگز در مسجد نماز نخواند یا با امام جماعت گفتوگویی نداشته باشد.
ایمنا: در چنین شرایطی چه باید کرد؟ اگر امکان بازگشت به گذشته نیست، راهحل چیست؟
توسلی: بله، برگرداندن کامل شرایط به ۱۵۰ سال پیش ممکن نیست. اما باید بهدنبال راهحلهای میانی، عقلانی و اجرایی بود. یک مثال عرض میکنم که از یکی از اساتید شنیدهام و بسیار به دلم نشست. فرض کنید جوانی از اصفهان برای خدمت سربازی به کرمان اعزام میشود. در آنجا برای او کلاسهای عقیدتی-سیاسی برگزار میکنند، با یک روحانی که هیچ نسبتی با او ندارد. آیا این ارتباط عمیق خواهد بود؟ آیا بعد از پایان سربازی، آن جوان دوباره به سراغ آن روحانی خواهد رفت؟ قطعاً نه. حالا بیایید همان زمان آموزش دینی را با امام جماعت محلهاش در اصفهان بگذاریم. همانکسی که میتواند تا سالها همراه تربیتی آن جوان باقی بماند. این تغییر، هزینه زیادی هم ندارد. اما حتی برای این گام کوچک هم ارادهای در سیستم وجود ندارد.
مسجد در ذهن سیاستگذار ما، نهادی استراتژیک نیست. فقط در روزهای خطر به آن پناه برده میشود؛ در شرایط جنگ، قطع رسانهها یا بحرانهای امنیتی. اما در شرایط عادی، خبری از برنامهریزی کلان برای احیای جایگاه مسجد نیست.
ایمنا: در این میان، رسانهها چگونه میتوانند به احیای مسجد کمک کنند؟ یا دستکم، آسیب نزنند؟
توسلی: رسانه باید با احتیاط وارد این حوزه شود و چند خط قرمز را رعایت کند. اول اینکه نباید بار بیش از توان مسجد بر دوش آن بگذارد. نباید مدام بگوید مسجد باید چنین و چنان کند، در حالی که شرایطش برای این کار فراهم نشده است. دوم اینکه باید مراقب کجکارکردها باشد و آنها را بهعنوان الگو معرفی نکند. و سوم، مهمترین نکته، این است که نباید یک فانتزی غیرواقعی از مسجد بسازد.
ایمنا: منظورتان از فانتزی چیست؟
توسلی: منظورم کلیشههایی است که در برخی تولیدات رسانهای دیده میشود؛ مثلاً امام جماعتی که صبح تا شب درِ خانه مردم را میزند، مشکلاتشان را حل میکند، با همه دوست است و همهچیز را مدیریت میکند. این تصویر در دنیای واقعی خیلی نادر است. نتیجهاش چیست؟ افزایش انتظارات بیجا از مساجدی که حتی امام جماعت ثابت ندارند، خادم ندارند، بودجه ندارند. در نهایت، این کلیشهها باعث دلسردی و طلبکاری میشود.
این یکی از آسیبهای مهم است. همچنین رسانه باید تنوع کارکرد مساجد را بشناسد و بازتاب دهد. یک مسجد ممکن است مرکز نخبهپروری باشد، دیگری محل تربیت اجتماعی یا محل تفکر و تحلیل انقلابی. این تنوع، قدرت مسجد است، نه ضعف آن. اما کلیشهسازی رسانهای، این تنوع را کور میکند.
به گزارش ایمنا، مسئله اصلی در این زمینه نه صرفاً خلوت بودن مساجد یا کمبود بودجه و برنامه، بلکه زوال جایگاه مسجد در طراحی اجتماعی کشور است. مسجد، زمانی محل اجتماع، قضاوت، آموزش، بسیج و آرامش مردم بود، اما حالا به تدریج از این وظایف جدا شده، بیآنکه ساختار جایگزین بتواند همان پیوند عمیق معنوی و اجتماعی را بازسازی کند.
اگر قرار است مسجد دوباره کارکرد اجتماعی خود را باز یابد، نیاز به یک بازاندیشی جدی و چندلایه داریم: از سیاستگذار تا روحانی مسجد، از رسانه تا مردم. احیای مسجد یعنی بازگرداندن آن به متن جامعه، نه با تقلید از ساختارهای تزئینی، بلکه با بازتعریف نقش آن در پاسخگویی به نیازهای واقعی و روزآمد مردم.
در دنیایی که هویت دینی زیر فشار تردید و روزمرگی قرار گرفته، مسجد اگر احیا نشود، چیزی بیش از یک ساختمان نمادین باقی نمیماند. اما اگر به درستی بازخوانی شود، همچنان میتواند پایگاهی برای پیوند ایمان، آگاهی، تربیت، عدالت و کنش اجتماعی باشد.
کد خبر 892640