مذاکرات وارونه؛ شکست محاسبات موساد

  • کارگزاری کیان
  • رزرو هتل
مذاکرات وارونه؛ شکست محاسبات موساد

مهم‌ترین عناوین روزنامه‌های امروز _پنجشنبه شانزدهم مرداد_ را در ادامه می‌خوانید.‌

به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانه‌های آزاد، روزنامه‌ها و مطبوعات در هر جامعه‌ای از ارکان توسعه و دموکراسی به‌شمار می‌آید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را به‌صورت روزانه در دستور کار خود دارد.

روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «حقوق و عملکرد در دولت تراز می‌شود» نوشت: «پرداخت عادلانه حقوق و دستمزد به عنوان یکی از مؤلفه‌های مؤثر در اصلاح ناکارآمدی‌های نظام اداری و اجرایی کشور، در دستور کار دولت قرار گرفته است. ایده‌ای که در صورت تدوین نظام‌نامه و اجرایی شدن اهداف چندگانه‌ای را محقق خواهد ساخت؛ اول، ایجاد انگیزه در کارکنان دولت با برطرف ساختن حس تبعیض و بازتاب نیافتن تلاش شخصی و غیرسازمانی افراد در حقوق دریافتی، و دیگر افزایش بهره‌وری و جلوگیری از اتلاف منابع انسانی و مالی، و در نهایت کاهش هزینه‌های پنهان.

دوشنبه گذشته اولین نشست کارگروه «نظام پرداخت حقوق کارکنان دولت مبتنی بر عملکرد» به ریاست جعفر حق‌پناه معاون اجرایی رئیس جمهوری در نهاد ریاست جمهوری برگزار شد. اولین جلسه این کارگروه، حدود یک ماه پس از آن تشکیل شد که رئیس جمهوری پزشکیان در مراسم گرامیداشت روز ملی بهره‌وری، پرداخت ناعادلانه حقوق و توجه نکردن به ضرورت وجود توازن میان دستمزد و میزان تلاش و کار افراد را، یکی از دلایل کاهش انگیزه کارکنان دولت و نیز یکی از علل بروز کژکارکردی اداری دانست. در مواجهه با این معضل، رئیس جمهوری تغییر این وضعیت به نفع پرداخت عادلانه را نیازمند راه‌حل فوری اعلام کرد. پزشکیان در آن نشست دیدگاه خود پیرامون مسأله عدالت در حقوق و دستمزد را این‌گونه بیان کرد که «چرا کسی که کار نمی‌کند، حقوق می‌گیرد؟ و چرا میان افراد پرتلاش و کم‌کار تفاوتی نیست.»

وی اضافه کرد: «در برخی موارد، افراد کم‌کار از تمام مزایا برخوردارند و فردی که مشغول کار واقعی است از این مزایا بی‌بهره می‌ماند. این ساختار ناعادلانه باید اصلاح شود.» بنا بر این ملاحظات، خواست اصلاح نظام پرداخت حقوق کارکنان دولت، چیزی نبود که به گذر زمان سپرده شود، شاید به دلیل این پیشینه که از روز اول شروع به کار دولت، دو عبارت «احقاق حق» و «اقامه عدالت» در زمره کلیدواژه‌های اصلی پزشکیان بود و در دولتش بازتعریف شد.

اینچنین بود که روز گذشته، علاء‌الدین رفیع‌زاده معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی «ایکس»، از برگزاری اولین نشست کارگروه نظام پرداخت مبتنی بر عملکرد یک هفته پس از انتصاب اعضای این کارگروه از سوی رئیس جمهوری خبر داد. ۷ مرداد ماه سال‌جاری بود که حکم انتصاب رئیس جمهوری سید حمید پورمحمدی معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور، سید رحمت‌الله اکرمی معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی و خزانه‌دار کل کشور، غلامرضا تاجگردون رئیس کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی و سید احمدرضا دستغیب رئیس دیوان محاسبات کشور را به عضویت در «کارگروه نظام پرداخت مبتنی بر عملکرد» با ریاست قائم‌پناه و دبیری رفیع‌زاده منصوب کرد.

تحقق عدالت در پرداخت‌ها یکی از دغدغه‌های جدی است که به دفعات مورد اشاره رئیس‌جمهوری قرار گرفته است، اما از حیث پیشینه بحث جدیدی نیست و در طول ادوار مختلف قوانین و مقررات مختلفی برای عادلانه و هماهنگ ساختن پرداخت‌ها تصویب و اجرا شده است. کما اینکه نظام پرداخت از اواخر دهه ۱۳۶۰ و در دهه ۱۳۷۰ با تدوین قانون نظام هماهنگ تکمیل شد و تلاش برای از بین بردن تبعیض و ایجاد هماهنگی میان حقوق پرداختی نهادهای مختلف با تصویب و اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری در دهه ۱۳۸۰ ساختار منسجم‌تری پیدا کرد. در تمام این قانونگذاری‌ها دغدغه اصلی، ایجاد نظام تعیین حقوق و دستمزدی بود که در آن فاصله‌های ناعادلانه میان پرداخت حقوق کارکنان و مدیران و نیز بین حقوق بگیران یک وزارتخانه با وزارتخانه دیگر تا سر حد امکان به سمت عدالت و برابری نسبی حرکت کند و تناسبی میان حقوق با تحصیلات، سابقه و اهمیت شغل ایجاد شود. همچنان که در ادامه نیز قوانینی همچون همسان‌سازی حقوق بازنشستگان با هدف افزایش حقوق و مزایای این اقشار و قانون رتبه‌بندی معلمان برای ایجاد تعادل بین شایستگی‌های حرفه‌ای و پاداش‌های مالی معلمان تصویب شد.»

مذاکرات وارونه؛ شکست محاسبات موساد

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «مذاکرات وارونه» نوشت: «سپتامبر ۱۹۶۰ (شهریور ۱۳۳۹) «ادی کوهن» مقام ارشد وزارت خزانه‌داری اسرائیل که مدیریت کمک‌های خارجی را بر عهده داشت، اعضای سفارت آمریکا در تل‌آویو را برای بازدید از پروژه‌های عمرانی و صنعتی مورد حمایت مالی آمریکا در اسرائیل همراهی می‌کرد. آنها مشغول پرواز با هلی‌کوپتر از «بحرالمیت» به سمت مقصد بعدی بازدیدشان بودند که «اوگدن رید» سفیر وقت آمریکا در تل‌آویو، از فراز صحرای نقب و در نزدیکی شهر دیمونا، ساخت و سازهای قابل توجهی را دید و درباره آن سوال پرسید. «کوهن» بلافاصله پاسخ داد: «این یک کارخانه نساجی است.»

چیزی که مقامات رژیم صهیونیستی تا مدت‌ها از آن با عنوان «کارخانه نساجی» سخن می‌گفتند؛ در واقع «تأسیسات هسته‌ای دیمونا» بود. «ادی کوهن» کاملاً از وجود آن تأسیسات خبر داشت اما در پاسخ به سوال سفیر آمریکا مجبور بود سیاست پنهان‌کاری هسته‌ای اسرائیل را رعایت کند؛ او اولین پاسخی که به ذهنش رسید را داد، اقوام همسرش دقیقاً در شهر دیمونا مشغول احداث یک کارخانه نساجی بودند و «کوهن» با این پیش‌زمینه ذهنی «تأسیسات هسته‌ای دیمونا» را یک «کارخانه نساجی» خواند.

مقامات سیاسی و اطلاعاتی آمریکا اما این‌قدر ساده‌لوح نبودند که با این پاسخ، خام شوند. ژوئن ۱۹۵۹ (خرداد ۱۳۳۸) «ریچارد کری» دبیر اول وقت سفارت آمریکا در اسلو (پدر جان کری، وزیر خارجه اسبق آمریکا) گزارشی به وزارت خارجه آمریکا مخابره کرد که نشان می‌داد نروژ با همکاری انگلستان توافق‌نامه محرمانه‌ای برای فروش آب سنگین به اسرائیل، امضا کرده است. این توافق نشانه‌ای واضح از بلندپروازی‌های هسته‌ای رژیم صهیونیستی بود. جولای ۱۹۶۰ (تیر ۱۳۳۹) گزارش‌هایی از پیمانکاران آمریکایی مستقر در اراضی اشغالی به سفارت آمریکا رسیده بود که اسرائیل یک راکتور تولید برق در آن منطقه ساخته است. ۱۶ دسامبر همان سال (۲۵ آذر ۱۳۳۹) «موریس کوو دو مورویل» وزیر خارجه وقت فرانسه در دیدار با «کریستین هرتر» همتای آمریکایی‌اش، آب پاکی را روی دست مقامات آمریکا ریخت و همه چیز را آشکار کرد. فرانسه از سال‌ها پیش توافق هسته‌ای محرمانه‌ای با اسرائیل به امضا رسانده بود و «تأسیسات هسته‌ای دیمونا» با الگوگیری از «تأسیسات هسته‌ای مارکول» فرانسه و توسط فرانسوی‌ها ساخته شده بود. وقتی «هرتر» از «کوو» درباره منابع مالی ساخت این تأسیسات سوال کرد، او گفت: «فکر می‌کند پول ساخت این تأسیسات از آمریکا آمده است.» پس از نقش انگلستان در انتقال آب سنگین به اسرائیل و کمک فرانسه به ساخت تأسیسات هسته‌ای اسرائیل، این شاید یک غافلگیری تازه برای مقامات واشنگتن بود؛ آنها فهمیدند رژیم صهیونیستی مسیر کمک‌های مالی آمریکا را به سمت ساخت «تأسیسات هسته‌ای» منحرف کرده است.

رژیم صهیونیستی از آن به بعد دیگر به جای انکار کامل برنامه هسته‌ای‌اش، فقط اهداف نظامی آن را انکار کرد و مدعی فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای شد. آمریکا همان زمان درخواست بازرسی از تأسیسات هسته‌ای اسرائیل را مطرح کرد. رژیم صهیونیستی به این درخواست روی خوش نشان نداد اما پذیرفت دانشمندان آمریکایی را برای بازدید از تأسیسات هسته‌ای‌اش طبق زمان‌بندی مورد توافق دو طرف دعوت کند. طی یک دهه (۱۹۶۱-۱۹۶۹) و در سه دولت متوالی آمریکا به ریاست‌جمهوری «کندی»، «جانسون» و «نیکسون»؛ آمریکا ۹ تیم از کارشناسان و دانشمندان هسته‌ای خود را برای بازدید از تأسیسات هسته‌ای دیمونا فرستاد.

هر بار پیش از رسیدن مهمانان آمریکایی، صهیونیست‌ها دست به کار می‌شدند؛ جلوی آسانسورهایی که دسترسی به ۶ طبقه سری زیرزمینی تأسیسات دیمونا را فراهم می‌کرد، دیوار می‌کشیدند و آن را رنگ‌آمیزی می‌کردند تا همه چیز طبیعی به نظر برسد؛ انگار که هیچ آسانسوری آنجا نیست و طبقات زیرین اصلاً وجود ندارند. آنها حتی یک اتاق کنترل دروغین در یکی از دو طبقه روی زمین دیمونا ساختند. این اتاق مجهز به پنل‌های کنترل جعلی و دستگاه‌های اندازه‌گیری کامپیوتری صوری بود، جوری که نشان می‌داد آنها مشغول اندازه‌گیری خروجی حرارتی یک راکتور ۲۴ مگاواتی هستند؛ درست مطابق با چیزی که صهیونیست‌ها ادعا می‌کردند.

در روزهایی که جمهوری اسلامی ایران هنوز تشکیل نشده بود و حتی انقلاب اسلامی ایران به وقوع نپیوسته بود؛ رژیم صهیونیستی با پشتیبانی فرانسه، انگلیس و آمریکا برنامه هسته‌ای‌اش را با مقاصد نظامی بنیان گذاشت، توسعه داد و حتی برای ساخت تسلیحات هسته‌ای اقدام کرد. اظهارات این روزهای مقامات فرانسه، انگلیس و آمریکا درباره نگرانی‌شان از «مسابقه تسلیحات اتمی در خاورمیانه» مضحک‌ترین لطیفه‌ای است که می‌توان بیان کرد. آنها مجرمانی هستند که اساساً صلاحیت اظهارنظر در این زمینه را ندارند؛ چه رسد به اینکه آن طرف میز مذاکرات در مقابل مسئولان کشورمان بنشینند و خواستار اعتمادسازی از طرف ایران شوند! وزارت خارجه اما دست‌کم طی یک سال اخیر در کمال تعجب این مذاکرات وارونه را پذیرفته است و حاضر شده به عنوان متهم در مقابل آمریکا و سه کشور اروپایی بنشیند و درباره برنامه هسته‌ای ایران برای آنها اعتمادسازی کند!

اسرائیل به پشتوانه فرانسه، انگلیس و آمریکا رکورددار پنهان‌کاری و نقض قوانین بین‌المللی در زمینه هسته‌ای طی دهه‌های گذشته است. منابع قابل توجه فراوانی برای مستند کردن این پنهان‌کاری و نقض سیستماتیک قوانین وجود دارد؛ از اسناد آرشیو امنیت ملی آمریکا گرفته تا گزارش‌های تحقیقی پژوهشگران مستقل. با این وجود از وزارت خارجه‌ای که در این موضوع نقش خود را به «اداره مذاکرات» تقلیل داده است نمی‌توان انتظار داشت از ظرفیت این اسناد برای مستندسازی پرونده سیاه اسرائیل و حامیانش استفاده کرده و حقانیت منطق ایران را در میان حاکمان، نخبگان و افکار عمومی جهان تثبیت کند!»

مذاکرات وارونه؛ شکست محاسبات موساد

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «وقتی همه خبرنگارند چه کسی را باور کنیم؟» نوشت: «در دنیای امروز، کافی است گوشی تلفن همراهی در دست داشته باشی تا بتوانی واقعه‌ای را ثبت، منتشر و تحلیل کنی؛ از دل یک خیابان بی‌نام در یک شهر دورافتاده تا قلب پایتخت‌های پرهیاهو. حالا دیگر «خبر» فقط از دهان خبرنگار رسمی در استودیوهای پرنور یا گزارشگران با لوگوی شبکه در دست نمی‌آید. شهروندانی که تا دیروز تنها مصرف‌کننده اخبار بودند، امروز خود تولیدکننده‌اند؛ آن هم در مقیاسی وسیع، بی‌مرز و بی‌واسطه. در این میان، مرز میان حقیقت و روایت، گزارش و تفسیر و حتی بین راوی و بازیگر خبر، به شکلی خطرناک در حال فرو ریختن است. درواقع شهروندخبرنگاری هم امیدبخش است، هم مسئله‌ساز. بسیاری از واقعیت‌هایی که پیش‌تر امکان دیده‌شدن نداشتند، امروز از دل دوربین موبایل‌ها سر برمی‌آورند. اما در همین فضای شلوغ و متنوع، چه کسی روایت دقیق‌تری ارائه می‌دهد؟ چه کسی مسئول صحت ماجراست؟ آیا شهروندخبرنگار باید استانداردهای حرفه‌ای داشته باشد؟ و اصلاً آیا خبرنگاری به عنوان یک شغل تخصصی در این سیل محتوا زنده می‌ماند؟ در جهانی که همه از چیزی خبر می‌دهند، سوال اصلی این است: چه کسی را باید باور کنیم؟

خبر در مشت همگان: زمانی نه‌چندان دور، خبر چیزی بود که «دریافت» می‌شد. مردم منتظر بودند تا روزنامه برسد، رادیو روشن شود یا اخبار شبانگاهی تلویزیون آغاز گردد. این فرایند، به خودی خود نوعی نظم و ساختار به گردش اطلاعات می‌داد: خبرنگار، سردبیر، دبیر خبر و سپس رسانه‌منتشرکننده. اما امروز هر فرد با یک تلفن همراه، می‌تواند در یک لحظه تصویری بگیرد، متنی بنویسد و آن را در معرض دید هزاران یا میلیون‌ها نفر قرار دهد. این تحول تکنولوژیک، از یک سو باعث شکسته شدن انحصار رسانه‌ای شد، اما از سوی دیگر، تعادل میان «منبع» و «محتوا» را نیز به هم زد. رسانه دیگر آن جعبه جادویی بزرگ نیست، بلکه انگشت کسی است که در لحظه‌ای خاص دکمه ارسال را می‌زند. اما آیا هر آن‌چه دیده می‌شود، باید باور شود؟ آیا هر تصویر لزوماً خبر است؟ و از همه مهم‌تر، آیا در جهانی که همه می‌توانند اطلاع‌رسانی کنند، هنوز می‌توان به معنای کلاسیک از «خبرنگار» صحبت کرد؟

چرخش اعتماد: در گذشته، خبرنگار با نام و رسانه‌اش شناخته می‌شد. حتی اگر منتقد رسانه‌اش بودیم، می‌دانستیم مسئولیت آن‌چه منتشر می‌کند به پای چه کسی نوشته می‌شود. اما در جهان شبکه‌های اجتماعی، این وابستگی از بین رفته است. خبر دیگر امضای مشخصی ندارد؛ گاه از دل یک کانال بی‌نام در تلگرام بیرون می‌زند، گاه از توییتی که هویتش معلوم نیست. مخاطب در مواجهه با این محتواها، به‌جای اتکا به مرجعیت منبع، ناگزیر است به «قرائن ظاهری» تکیه کند: آیا تصویر واضح است؟ آیا متن قانع‌کننده است؟ آیا دیگران هم آن را بازنشر کرده‌اند؟ این تغییر، ساختار اعتماد رسانه‌ای را دگرگون کرده است.

چرخش اعتماد از رسانه‌های حرفه‌ای به محتوای شبکه‌های اجتماعی، ناشی از دو عامل است: بی‌اعتمادی به رسانه‌های رسمی و فقدان رسانه‌های آزاد و مستقل در چارچوب قانونی. نتیجه؟ خلق یک فضای خاکستری که در آن دروغ و واقعیت به سختی از یکدیگر بازشناخته می‌شوند.

خبرنگار یا روایتگر؟: یکی از بحران‌های مفهومی در دوران جدید، تفکیک میان «خبرنگاری» و «روایتگری» است. در حالی‌که خبرنگار موظف است از اصول راستی‌آزمایی، چندجانبه‌گرایی و دقت پیروی کند، روایتگر شهروندی ممکن است صرفاً تجربه زیسته یا زاویه‌دید شخصی خود را منتشر کند – گاهی واقعی، گاهی اغراق‌آمیز و گاهی ناخودآگاه تحریف‌شده در بسیاری موارد، شهروندخبرنگار نیت دروغگویی ندارد. اما او به ابزارها، حساسیت‌ها و تعهداتی که یک خبرنگار حرفه‌ای دارد، دسترسی ندارد. این شکاف گاهی به بروز روایت‌های نادرست یا جهت‌دار می‌انجامد. روایت‌هایی که با سرعت نور دست‌به‌دست می‌شوند، پیش از آن‌که حتی امکان تصحیح آنها فراهم باشد.

سیاست، رسانه، روایت: گاه یک روایت رسمی و درست، تنها به‌خاطر منبعش مورد تردید قرار می‌گیرد و برعکس، یک ویدئوی کوتاه، تنها به‌دلیل اینکه از دل مردم آمده، در چشم مخاطب اعتبار می‌یابد. در این فضا، حقیقت قربانی هیجان می‌شود و رسانه‌های رسمی به جای اینکه مورد توجه مخاطب قرار گیرند، به خاطر عملکرد نادرست عده‌ای شهروند خبرنگار، نادیده گرفته می‌شوند.

مسئولیت مخاطب: در جهانی که هر فرد می‌تواند خبرنگار باشد، مخاطب دیگر یک دریافت‌کننده منفعل نیست، بلکه به نوعی، نقش سردبیر را هم بر عهده دارد. انتخاب می‌کند چه چیزی را ببیند، باور کند یا بازنشر دهد. در این معنا «مسئولیت رسانه‌ای» به مخاطب نیز منتقل شده است. اما این مسئولیت، بدون آموزش رسانه‌ای معنا ندارد. آیا در مدارس و دانشگاه‌های ما چیزی به‌نام سواد رسانه‌ای آموزش داده می‌شود؟ آیا مخاطب ایرانی می‌داند که چطور منبع خبر را بررسی کند؟ یا صرفاً بر اساس هیجان، واکنش فوری نشان می‌دهد؟

خبرنگاری شغل و مهارتی است که در آن صداقت، دقت و راستی‌آزمایی اصل است، اما در جهانی که هر گوشی هوشمند یک تریبون است، مرز خبرنگار و مخاطب در حال فروپاشی است. این فروپاشی، اگرچه فرصت‌هایی برای دموکراتیک‌شدن اطلاعات فراهم کرده، اما بدون نظام‌مندی، آموزش و مسئولیت‌پذیری، ممکن است بیشتر به اغتشاش بینجامد تا روشنگری. در چنین دنیایی همه خبرنگارند، اما «چه کسی را باید باور کرد؟» این سؤالی است که پاسخش نه در حذف خبرنگاران حرفه‌ای، بلکه در احیای اعتماد، تقویت آموزش رسانه‌ای و بازسازی رابطه میان روایت و واقعیت نهفته است.»

مذاکرات وارونه؛ شکست محاسبات موساد

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود با تیتر «شکست محاسبات موساد» نوشت: «وقتی می‌گوئیم رژیم صهیونیستی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه ایران شکست خورد، این صرفاً یک واکنش احساسی و هیجانی و از سر وطن‌دوستی نیست‌. اینکه رژیم صهیونیستی نتوانست به هیچ‌کدام از اهداف اعلامی و تعیین‌شده خود در این جنگ برسد، صرفاً یک گزاره تحلیلی نیست. واقعیت‌ها و شواهد موجود نشان‌دهنده خطای محاسباتی دشمن درباره جنگ با ایران و اهداف تعیینی آن است. شاید بتوان گفت مهم‌ترین پیام جنگ ۱۲ روزه، ضعف موساد در برآورد مختصات فکری و رفتاری جامعه ایران است. شکست موساد موضوع بسیار مهمی است و برای رژیم هزینه‌ساز شده است.

نتانیاهو از ابتدای جنگ، در چندین نوبت اهداف خود از تجاوز به خاک ایران را اعلام و تشریح کرد. حالا با گذشت بیش از ۴۰ روز از زمان توقف جنگ، آشکار شدن تدریجی واقعیت‌های جنگ نشان می‌دهد او در رسیدن به این اهداف، کاملاً ناکام مانده است. خاصه میزان تحقق هدف بلندپروازانه او مبنی بر تغییر نظام سیاسی در ایران، اکنون کاملاً شفاف است. بلافاصله پس از توقف جنگ، نتانیاهو در بیانیه‌ای، رژیم صهیونیستی را پیروز (!) نبرد ۱۲ روزه اعلام کرد اما این بیانیه او با واکنش تحلیلگران و رسانه‌ها مواجه شد و این صاحبنظران و رسانه‌ها با اشاره به واقعیت‌های جنگ، به او یادآوری و گوشزد کردند ادعاهایش بی‌اساس است. چندی پیش روزنامه تلگراف در گزارشی، با افشای برخی حملات ایران به پایگاه‌های مهم نظامی رژیم صهیونیستی و خسارات هنگفتی که این حملات به رژیم وارد کرده، نوشت وقتی نتانیاهو سیاست سانسور و پنهان‌کاری واقعیات جنگ را در پیش گرفته است، قضاوت درباره نتایج این جنگ و پیروز واقعی آن، پیچیده‌تر می‌شود. در واقع تلگراف به این نکته مهم اشاره کرد که با توجه به تلاش تل‌آویو برای پنهان کردن خساراتی که در جنگ متحمل شده، ادعای نتانیاهو مبنی بر پیروزی در این جنگ، فاقد اعتبار است. چندی قبل‌تر، نشریه میدل ایست آی، یکی دیگر از واقعیت‌های پنهان جنگ را فاش کرد. این نشریه به نقل از منابع آگاه خود در کشورهای عرب نوشت: مقامات ۳ کشور عرب بر اساس اخبار دریافتی خود به این نتیجه رسیدند که پیشنهاد آتش‌بس، نخستین‌بار توسط نتانیاهو مطرح شد و نخستین‌بار نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی بود که در روزهای پایانی جنگ از ترامپ خواست از طریق واسطه‌ها ایران را متقاعد کند جنگ متوقف شود.

در واقع این افشاگری میدل ایست آی نیز گزاره‌ای است که اعتبار ادعای نتانیاهو درباره نتیجه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه ایران را زیر سوال می‌برد. در این ۴۰ روز پس از توقف جنگ، رسانه‌ها و صاحب‌نظران متعددی با افشای برخی اتفاقات جنگ؛ همچنین تحلیل واقعیت‌های آن، این مهم را گوشزد کردند که روایت دقیق و واقع‌بینانه نتیجه جنگ، چیزی نیست که نتانیاهو می‌گوید. در بین این رسانه‌ها اما شاید گزارش اخیر فارن پالیسی، مهم‌ترین مورد از اذعان رسانه‌های غرب به شکست رژیم صهیونیستی در پیگیری اهداف جنگ بوده است. بر اساس گزاره‌های مشهود، مهم‌ترین هدف این جنگ از نظر نتانیاهو، تغییر نظام سیاسی ایران بود. نتانیاهو چندین‌بار بر پیگیری این هدف تاکید کرده بود. او حتی تلاش کرد مستقیماً با مردم ایران گفت‌وگو کند. دستور کار موساد برای رضا پهلوی در طول جنگ تحمیلی ۱۲ روزه نیز به وضوح نشان داد این موضع نتانیاهو صرفاً یک عملیات روانی نیست و او واقعاً به دنبال تغییر نظام ایران از طریق تحمیل جنگ بود. موساد بر این باور بود جامعه ایران دارای شکاف‌های گسترده و عمیقی است و به محض حمله به ایران و فعال شدن برخی عناصر اپوزیسیون، رژیم صهیونیستی می‌تواند نسبت به شورش، ناامنی و تجمعات اعتراضی در خیابان‌های ایران علیه جمهوری اسلامی کاملاً امیدوار باشد. اما در عمل، واقعیت آنقدر شفاف است که نیازی به مجادله نیست. مردم ایران یک «نه» بزرگ به نتانیاهو گفتند. البته واقعیت تنها به بی‌اعتنایی مردم ایران به پیشنهاد نتانیاهو برای تقابل با جمهوری اسلامی محدود نمی‌شود. آنچه را فارن پالیسی در شماره اخیر خود به آن اشاره کرد باید فراتر از مختصات پیامدهای جنگ ارزیابی کرد. بر اساس گزارش فارن پالیسی، جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه ایران، یک تغییر نسل مهم را در ایران موجب شد. فارن پالیسی نوشت جوانان ایرانی و نسل‌هایی که جنگ عراق علیه ایران را ندیده بودند و در ۳-۲ دهه اخیر به واسطه ترویج اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و ماهواره‌ها، نسبت به سیاست‌های جمهوری اسلامی بویژه در قبال غرب و آمریکا؛ نیز سیاست‌های منطقه‌ای ایران، خاصه در قبال جبهه مقاومت منتقد بودند، با وقوع جنگ اخیر، به یک فهم واقع‌بینانه در قبال این سیاست‌ها رسیده‌اند. نویسنده فارن پالیسی در همین‌باره نوشت نسل‌های جدید ایران نه‌تنها بدرستی دیدگاه‌های آیت‌الله خامنه‌ای مبنی بر بی‌اعتمادی به آمریکا و غرب و ضرورت گسترش عمق استراتژیک از طریق تقویت جبهه مقاومت در منطقه پی بردند، بلکه اکنون خود این جوانان خواستار پیگیری این سیاست‌ها و بویژه تقویت جبهه مقاومت شده‌اند. گزارش فارن پالیسی دارای نکات و پیام‌های بسیار مهمی است اما مهم‌ترین آنکه موضوع این بحث است، ارتباط محتوای این گزارش با سیاست‌ها و اهداف تعیین‌شده نتانیاهو از به راه انداختن جنگ علیه ایران است.

گزارش فارن پالیسی به وضوح می‌گوید محاسبات موساد در هدف‌گذاری جنگ بویژه هدف براندازی در ایران کاملاً اشتباه بوده است.

تحلیلگران معتقدند نه‌تنها هدف نتانیاهو برای تغییر نظام سیاسی در ایران محقق نشد، بلکه جنگی که به راه انداخت باعث ایجاد یک پدافند ملی در ایران شد. در واقع با وجود این پدافند ملی، تغییر نظام سیاسی در ایران حالا بسیار دورتر از دسترس رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. به همین خاطر براندازی جمهوری اسلامی، برای نتانیاهو به یک آرزوی دست‌نیافتنی تبدیل شد. اگرچه او همچنان مدعی است دنبال براندازی جمهوری اسلامی است اما واقعیت این است که او با جنگی که علیه ایران به راه انداخت، پایه‌های روابط ملت و حکومت را در ایران تحکیم کرد. ریشه این خطای استراتژیک، محاسبات اشتباه از واکنش مردم ایران بود. شاید اگر برآورد موساد از واکنش مردم ایران واقع‌بینانه بود، هرگز جنگی رخ نمی‌داد! کما اینکه اکنون نیز با خود می‌گویند فایده این جنگ چه بود؟

واقعیت آن است که جنگ ۱۲ روزه درست همان زمانی که اولین پیام رهبر انقلاب از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد، برای رژیم صهیونیستی تمام‌شده بود. صهیونیست‌ها زمانی فهمیدند جنگ را باختند که استحکام نظام جمهوری اسلامی مشخص شد و زمانی مهر شکست بر پیشانی‌شان خورد که مردم به خیابان آمدند، البته برای دفاع از کشور و نیروهای مسلح خود و برای ابراز مطالبه بیچاره کردن دشمن.»

مذاکرات وارونه؛ شکست محاسبات موساد

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «رؤیای نافرجام ترامپ» نوشت: «روس‌ها معتقدند دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، پایش را از گلیم خود درازتر کرده و بیش از آنچه باید در منازعه میان اوکراین و روسیه دخالت می‌کند. ترامپ در آغاز دومین دور از ریاست‌جمهوری تصور می‌کرد با نفوذی که بر روی ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه دارد، می‌تواند در یک چشم‌برهم‌زدن به جنگ با اوکراین خاتمه دهد. اندکی بعد مشخص شد رئیس‌جمهور آمریکا روی اسب مرده شرط بسته و جنگی که در اروپا آغاز شده، پیچیده‌تر از آن است که سرنوشتش با چند دیدار و تماس تلفنی عوض شود. او در یکی از اظهارنظرهای اخیرش اعتراف کرده درست زمانی که با ولادیمیر پوتین درباره آتش‌بس و آینده جنگ گفت‌وگو می‌کند، روس‌ها در حال بمباران اوکراین هستند.

جنگ اوکراین سال‌ها معادلات را در اروپا به هم ریخت و کشورهای اروپایی را در شوک یک جنگ با آینده‌ای نامعلوم و قربانیان فراوان و خرابی‌های بسیار فرو برد. ترامپ در شرایطی قدرت را از جو بایدن، رئیس‌جمهور پیشین، تحویل گرفت که حتی بایدن و دیپلمات‌های کارکشته‌اش هم به‌جز سرازیرکردن کمک‌های تسلیحاتی به اوکراین، برنامه دیگری برای جنگ بین کی‌یف و مسکو نداشتند. دونالد ترامپ با ورود به کاخ سفید منازعه تاریخی میان اوکراین و روسیه را دست‌کم گرفت، دست دوستی به سوی پوتین دراز کرد و سپس تلاش کرد با سیاست خاص خود، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین را قانع کند به خواسته‌های واشنگتن تن بدهد. هیچ‌کدام از این دو راهکار مثمرثمر نبود و ترامپ کمی دیر این نکته را فهمید.

دونالد ترامپ هرچند توانست کشورهای عضو ناتو را وادار کند تا سهم بیشتری از هزینه‌های دفاعی خود را بپردازند، اما با انتخاب سیاستی نامشخص و غیرشفاف در قبال جنگ در اوکراین، اوضاع را وخیم‌تر و چشم‌انداز آتش‌بس را غبارآلودتر کرد.

رئیس‌جمهور آمریکا بعد از اینکه اعلام کرد همسرش ملانیا که در اروپای شرقی متولد شده، از حملات روسیه به اوکراین آزرده‌خاطر می‌شود، به پوتین ضرب‌الاجلی ۵۰ روزه برای پذیرش آتش‌بس داد و هم‌زمان با اعلام کاهش فروش تسلیحات به اوکراینی‌ها گفت در صورتی که در زمان مشخص روس‌ها دست به اقدامی نزنند، تعرفه‌هایی را بر آنها اعمال خواهد کرد. او البته تأکید کرد مطمئن نیست این تعرفه‌ها بازدارندگی داشته باشند یا نه. مدتی بعد، او نظرش را طبق معمول عوض و مدت ضرب‌الاجل را کوتاه کرد.

هم‌زمان با آنکه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، تلاش داشت روسیه را مجاب کند که به جنگ با اوکراین پایان دهد، ارتش روسیه برخی از سهمگین‌ترین حملات خود را به کی‌یف، پایتخت اوکراین، رقم زد که باعث مرگ غیرنظامیان و کودکان شد. از سوی دیگر، ولادیمیر پوتین از سیاست یک گوش در و گوش دیگر دروازه در مقابل سخنان ترامپ استفاده و عملاً درخواست‌های او را بایکوت کرد. با نزدیک‌شدن به روزی که ترامپ آن را به عنوان ضرب‌الاجل تعیین کرد، مشخص شد روی زمین، اوکراین عملاً در مدت سه ماه، ۵۰۲ کیلومتر از سرزمین خود را از دست داده است. در چنین شرایطی واضح است که تهدید ترامپ درباره اعمال تحریم‌های بیشتر بر مسکو و وضع تعرفه‌های صددرصدی برای خریداران نفت روسیه، بدون آنکه پوتین مهر مالکیت بر چهار نقطه از اوکراین را بزند، اثری نخواهد داشت.

تنش درباره بازداشت یک مرد روس تنها مسئله نیست؛ در هفته‌های اخیر، دمیتری مدودف، رئیس‌جمهور پیشین روسیه که حالا معاون شورای امنیت ملی این کشور است، در کانال تلگرامی و شبکه‌های اجتماعی پرطرفدارش انتقادهای تندی را علیه ضرب‌الاجل ترامپ مطرح کرد. او سپس با اشاره به پروژه «دست مرده» شوروی که به معنای فعال‌شدن سلاح هسته‌ای در صورت ایجاد یک خطر جدی هسته‌ای است، بازی را به سطح دیگری برد. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در اقدامی عجیب این تهدید را جدی گرفت و دو زیردریایی هسته‌ای را به نقاطی استراتژیک ارسال کرد که به تنش‌ها دامن زد. با لغو ممنوعیت استقرار موشک‌های میان‌برد و کوتاه‌برد توسط روسیه، این تنش باز هم بالا گرفت و ناظران هشدار می‌دهند که اگر کنترل نشود، تنش‌های کم‌سابقه‌ای را میان واشنگتن و مسکو رقم می‌زند.»

مذاکرات وارونه؛ شکست محاسبات موساد

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «ملاقات در آستانه ضرب‌الاجل» نوشت: «دیروز چهارشنبه کاخ کرملین اعلام کرد که استیو ویتکاف، فرستاده ویژه رئیس‌جمهور ایالات متحده (دو روز قبل از مهلت کاخ سفید برای روسیه به‌منظور دستیابی به توافق صلح با اوکراین یا مواجهه با مجازات‌های اقتصادی) با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه گفت‌وگو کرد.

به گزارش «مسکو تایمز»، ویتکاف پس از ورود به مسکو با «کریل دمیتریف»، نماینده ویژه ریاست جمهوری دیدار کرد. تصاویر و فیلم‌های انتشاریافته از سوی «تاس»، خبرگزاری دولتی روسیه، حاکی از این بود که ویتکاف- دمیتریف در پارک «زاریادیه» در حال قدم زدن بودند و محافظان هم در اطراف آنها دیده می‌شدند. «مسکو تایمز» همچنین افزود، کرملین با انتشار ویدئویی از دست دادن ویتکاف با پوتین، این دیدار را تأیید کرد. ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه است که از زمان دولت دوم ترامپ، چندین سفر به روسیه داشته است. ویتکاف آخرین بار در ماه آوریل به روسیه رفته بود زمانی که او با پوتین احتمال از سرگیری مذاکرات صلح بین روسیه و اوکراین را به بحث گذاشت.

این سفر او به مسکو در حالی است که ترامپ گفت اگر تا روز جمعه (۱۷ مردادماه) روسیه اقدامی در جهت توقف جنگ در اوکراین انجام ندهد، «تعرفه‌های ثانویه» را علیه شرکای تجاری این کشور – مانند هند و چین- اعمال خواهد کرد. روز دوشنبه (۱۳ مردادماه)، وقتی خبرنگاران از ترامپ پرسیدند که پیام ویتکاف به مسکو چیست و آیا روسیه می‌تواند کاری برای جلوگیری از تحریم‌ها انجام دهد، ترامپ پاسخ داد: «بله، به توافقی برسید که در آن مردم دیگر کشته نشوند.»

«گلب برایانسکی» و «مارک ترولیان» در گزارش دیروز چهارشنبه در رویترز نوشتند، یکی از دستیاران کرملین گفت که ویتکاف، مذاکرات «مفید و سازنده‌ای» با رئیس‌جمهور روسیه داشته است. گزارشگران رویترز، مأموریت ویتکاف را «دقیقه نودی» نامیدند. دیدار ویتکاف با پوتین حدود سه ساعت به طول انجامید. «یوری اوشاکوف»، دستیار سیاست خارجی کرملین گفت که دو طرف «سیگنال‌هایی» در مورد مساله اوکراین رد و بدل کرده و در مورد امکان توسعه همکاری استراتژیک بین مسکو و واشنگتن بحث کردند، اما از ارائه جزئیات بیشتر تا زمانی که ویتکاف به ترامپ گزارش ندهد، خودداری کرد. کریل دمیتریف در رسانه‌های اجتماعی نوشت: «گفت‌وگو پیروز خواهد شد.»

سه منبع نزدیک به کرملین به رویترز گفتند بعید است پوتین در برابر اولتیماتوم تحریم‌های ترامپ تسلیم شود؛ زیرا معتقد است که در حال پیروزی در جنگ است و اهداف نظامی او بر تمایلش برای بهبود روابط با ایالات متحده اولویت دارد. گرهارد مانگوت، تحلیلگر اتریشی گفت: «دیدار ویتکاف آخرین تلاش برای یافتن راه‌حلی آبرومندانه برای هر دو طرف است. با این حال، فکر نمی‌کنم که چیزی شبیه به سازش بین این دو وجود داشته باشد.» او گفت: «روسیه اصرار خواهد کرد که آماده آتش‌بس است، اما (فقط) تحت شرایطی که در دو یا سه سال گذشته تدوین کرده است.» دو منبع گفتند که رهبر روسیه نمی‌خواهد ترامپ را عصبانی کند و متوجه است که ممکن است فرصتی برای بهبود روابط با واشنگتن و غرب را از دست بدهد؛ اما اهداف جنگی او برایش مهم‌تر است. منابع روسی گفتند که شرایط پوتین برای صلح شامل تعهد قانونی الزام‌آور ناتو به عدم گسترش به سمت شرق، بی‌طرفی اوکراین، حفاظت از روس زبانان و پذیرش دستاوردهای ارضی روسیه در جنگ است.

ویتکاف، میلیاردر املاک و مستغلات، چندین جلسه طولانی با پوتین داشته است. او قبل از پیوستن به تیم ترامپ در ژانویه، هیچ تجربه دیپلماتیکی نداشت و منتقدان او را فردی فاقد ابزارهای لازم برای چنین کارهایی توصیف کرده‌اند. پوتین که پیوسته درخواست‌ها برای آتش‌بس را رد کرده است، جمعه گذشته گفت که خواهان صلح است، اما خواسته‌های او برای پایان دادن به تهاجم تقریباً سه سال و نیمه بدون تغییر مانده است. مسکو از اوکراین خواسته که سرزمین بیشتری واگذار کند و از حمایت غرب، از جمله تلاش برای عضویت در ناتو، دست بکشد.»

مذاکرات وارونه؛ شکست محاسبات موساد

کد خبر 892529

  • کاشت مو
  • ارتودنسی ثابت