«خدمات متقابل ایران و افغانستان» را بنویسیم؛ رجایی در مسیر ایران بزرگ

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در مراسم بزرگداشت مرحوم محمدسرور رجایی گفت: همانطور که شهید مطهری کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام را نوشت، باید کتاب «خدمات متقابل ایران و افغانستان» را بنویسم.
به گزارش خبرنگار مهر، بزرگداشت مجاهد برجسته جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مرحوم محمدسرور رجایی، شاعر و پژوهشگر افغانستانی عصر امروز در حسینیه هنر تهران برگزار شد.
عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، علیرضا قزوه شاعر و نویسنده، عارف جعفری شاعر و خواننده و محمدحسین بدری نویسنده و کارشناس فرهنگی در این مراسم حضور داشته و به بیان دیدگاهها، خاطرات و تحلیلهایی از سلوک فکری، ادبی و مبارزاتی مرحوم رجایی و همچنین روایت خونشریکی و اشتراکات فرهنگی دو ملت ایران و افغانستان پرداختند.
بسیاری از شخصیتهای ایرانِ قدیم، زاده افغانستان فعلی هستند
در ابتدای این مراسم که اجرای آن را محمدحسین بدری برعهده داشت، عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، گفت: رجایی از شخصیتهای کمنظیر در جمعه اسلامی به شمار میآید، چون انسانی دغدغهمند بود که مسائل فرهنگی و اجتماعی را با هم پیوند میزد. باید یاد این عزیزان را زنده نگه داشت و درباره شخصیت مخلصانه و مومنانه کسانی چون آقای رجایی صحبت کرد و آنها را به نسل جوان منتقل کرد تا همچون رجاییها در این نسل تربیت شوند.
خسروپناه ادامه داد: به اقتضای وضعیت کنونی که متأسفانه استعمار آن را پدید آورده است این است که یک مرزی بین ایران و افغانستان شکل گرفته است، وگرنه به لحاظ فرهنگی بین ایران و افغانستان فاصلهای نیست. وقتی از خراسان بزرگ اسم میبردند، کل جغرافیای افغانستان هم در آن بود. اصلاً مرزی بین بخشهای ایران و افغانستان در آن قلمروی بزرگ نبود. علت اینکه مرزی بین ما نبود، وحدت فرهنگی حاکم در این مرز و بوم بود. ادبیات عرفانی و عرفان خراسانی و وجود عارفان و بزرگان اهل عرفان و طریقت و معرفت که در این سرزمینها زندگی میکردند، نشان میدهد که ما مرزی نداشتیم. بسیاری از شخصیتهای بزرگ ما که در ایرانِ قدیم بودند، در همین منطقه خراسان بزرگ به سر میبردند که متعلق به جغرافیای امروز افغانستان است.
وی با بیان اینکه ایران بزرگ فرهنگی چند ویژگی مهم داشته است، گفت: یکی از آنها موحد بودن است. مردم ایران بزرگ همیشه موحد بودهاند، حتی قبل از اسلام. حتی اگر بخشهایی از زرتشت مثل مانویه اعتقاداتی مبنی بر ثنویت داشتند، این اعتقاد همهگیر نبود و کسی مثل شیخ شهابالدین سهروردی آن گرایش ثنویت را نقد میکند و نمیپذیرد. گرایش به توحید یکی از ویرگیهای مهم این منطقه است. ویژگی دوم خردگرایی است. شما وقتی شاهنامه را که بخشی از آن توصیف همین منطقه است میخوانید، از خرد و خرد ناب و جایگاه خرد سخن میگوید و تأکید میکند که این مرز و بوم، مرز و بوم خردگرایی است. ویژگی سوم برای اینکه این خردگرایی با عقل سکولار یکسانانگاری نشود، میبینید بر عنصر معنا و معنویت و عرفان و شهود هم تأکید دارد. لذا خیلی از عرفا و شعرا مال همین منطقه است. حتی سازهای موسیقی که منسوب به منطقه خراسان بزرگ است، ساز دوتار یا ساز رباب است. یعنی سازی است که با آن میتوان دستگاههایی را به کار گرفت که معنا و خرد را با هم جمع کند.
باید اتحادیه جهان اسلام را تشکیل دهیم و حرفی از ایرانی-افغانی نباشد
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: پس باید بدانیم این مرزهای جغرافیایی اشتراکات زیادی با هم دارند. مرزهایی که عامل آن استعمار است و با دسیسههای مختلف مناطق ایران بزرگ را از هم جدا کردند. یک عهدنامه ننگینی شکل گرفت و آذربایجان جدا شد، یک توافقنامه دیگر افغانستان را جدا کرد و این جدایی سبب شده که نسلهای بعدی فکر کنند ایران یک کشور است و افغانستان یک کشور دیگر؛ در حالی که فرهنگ و اندیشه آنها یکی است. اندیشه حکمتبنیان این کشورها که علم و خرد و معنا را با هم جمع کرده، یکی است. هرچند امروزه در اثر جنایاتی که شوروی و آمریکا کردند و با یک توطئه اسلام افراطی و خوارجی را ایجاد کردند، سبب شده که افغانستان به عنوان مهد تمدن و علم و حکمت و شعر و ادب و عرفان، الآن مدام درگیر جنگ و بحران باشد، اما ما امید داریم یک روزگاری عقل مسلمانان آنقدر به بلوغ برسد که یک اتحادیه جهان اسلام شکل بگیرد و دوباره در کنار هم باشند. اتحادیهای که هم آسایش و هم آرامش و هم حکمت و عقلانیت در آن جمع شود. به روزگاری برسیم که دیگر ایرانی-افغانی نداشته باشیم. ممکن است این مرزها هم بماند ولی به لحاظ فرهنگی و معرفتی ثنویتگرا و دیگریگرا نشویم.
خسروپناه با یاد از محمدسرور رجایی، گفت: مرحوم رجایی دقیقاً همین کار را کرد. اینکه میآید یک شخصیتی مثل احمدرضا سعیدی را در کتاب «مأموریت خدا» یا شخصیت شهید ایرانی که در افغانستان به شهادت رسیده را معرفی میکند، دقیقاً در مسیر وحدت مسلمانان و اتحاد حول محور ایران بزرگ فرهنگی است. اگر مرحوم رجایی قائل به تفکیک بود، نباید این کار را میکرد. همچنین باید از کتاب «در آغوش قلبها» یاد کنیم که در آن اشعار و خاطرات مردم افغانستان در خصوص حضرت امام (ره) را روایت میکند. کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» کار دیگر اوست که نقش افغانستانیها در جنگ ایران و عراق را روایت میکند. جالب این است که ایشان تا قبل از سال ۷۳ که به ایران مهاجرت کردند، در افغانستان اسلحه در دست داشتند و در حال مبارزه بودند. زمانی که به ایران میآید باز اهل سکون نیست، بلکه اهل مبارزه و جهاد است. هم فعالیتهای فرهنگی و رسانهای دارد، هم روایت همدلی و خونشریکی میکند. به عنوان مثال او کسی است که خانه ادبیات افغانستان را در ایران تأسیس میکند.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با تجلیل از فعالیتهای مرحوم رجایی گفت: به پاس همین فعالیتها است که من مقید هستم و هر وقت به بهشت زهرا میروم، ایشان را فراموش نمیکنم و به مزار ایشان سر میزنم. رجایی کارهای بزرگی کرد که باید روایت شوند. من نمیدانم درباره ایشان چقدر مستند ساخته شده ولی جا دارد شخصیت ایشان به صورت فیلم سینمایی دربیاید و نسل جدید ایرانی و افغانستانی ببینند چقدر قرابت فرهنگی بین ماست.
خسروپناه با تأکید بر کار فرهنگی و رسانهای درباره اشتراکات ایران و افغانستان، گفت: من روی نوجوانان و جوانان تأکید دارم، چون باید بیشتر به فکر آینده باشیم. نوجوان و جوانی که آینده مملکت به دست او ساخته میشود، باید تاریخ تمدن ایران اسلامی بزرگ را بخواند و بداند اگر یک شخصیتی مثل خواجه نصیرالدین طوسی توانست مغولها را آدم کند و آنها را به انسانی تبدیل کند که در مسیر تمدنسازی قرار گرفتند، این کار خواجه نصیر یک عقبهای دارد که بزرگان علم و ادب و عرفان و معرفت در آن نقش داشتند. عرفا و شعرا و ادبایی که در منطقه افغانستان بودند هم در کار خواجه نصیرالدین طوسی نقش داشتند. یعنی یک میراثی از این مرز و بوم به دست خواجه نصیر رسید که توانست چنین تأثیرگذاری داشته باشد. من معتقدم اگر بخواهیم دوباره به سمت تمدن نوین اسلامی برویم، باید روی این قرابتها کار کنیم.
وی ادامه داد: اگر به این بلوغ برسیم که همه مسلمانان، به ویژه ایران و افغانستان، باید به وحدت برسند، باید روی این زمینهها کار کنیم. الآن نسل باهوشی در افغانستان هستند که خیلی از آنها شاگردان ما بودند و انصافاً طلبههای پرکار و زحمتکشی هم بودند. بعضی از این عزیزان نثر بسیار خوب و ادیبانهای دارند. اگر میخواهیم تمدن اسلامی را تحقق ببخشیم، باید حتماً به گذشته خودمان بنگریم. ما در گذشته این مرزها را نداشتیم. این مرزهای جغرافیایی نباید باعث شود گمان کنیم یک مرز فرهنگی هم داریم.
خسروپناه با اشاره به افراطگرایی گفت: در کشورهای ما نباید گروههایی باشند که بیایند و گروه دیگر را بکشند. این جنگ درونگروهی آن میراث گذشته را از بین میبرد.
باید کتاب «خدمات متقابل ایران و افغانستان» را بنویسیم
وی ادامه داد: چون مجلس ما به نام مرحوم رجایی است، باید این را بگویم از وقتی که ایشان مرحوم شد مدام سر زبانمان کلمه «شهید رجایی» میآید. خداوند او را به مقام شهادت رسانده است، چون واقعاً انسانی دارای زیست شهیدوار بود. بعضیها ممکن است با اموری غیر از درگیری با دشمن ظاهری از دنیا بروند ولی مقام شهید را دارند. مرحوم رجایی توانست این پیوند فرهنگی را بین ایران و افغانستان ایجاد کند و به نظر من به چنین مقامی رسید. کارهای او باید به کتاب درسی هم برود. البته دشمن عکس این مسیر عمل کرده است. دشمن میخواهد یک تصویر منفی بین ایرانیها و افغانستانیها ایجاد کند. کما اینکه سالها تلاش کردند یک تصویر منفی بین ایرانیها و عربها ایجاد کنند. همین کار را بین ترکها و کردها هم کردند. اروپاییها چطور میتوانند اتحادیه اروپا ایجاد کنند؟ آن هم کشورهایی که قرنها با هم جنگیدند. جنگ جهانی اول و دوم یک نمونهای از جنگ بین اینها است. یک دوره نام ببرید که آلمان و اتریش و… با هم جنگ نکرده باشند. حالا چه شد که اتحادیه اروپا ایجاد کردند؟ اینها فهمیدهاند که باید متحد شوند. اگر اتحادیه اروپا شکل نمیگرفت، همین آمریکا اروپا را نابود میکرد. این بلوغ هنوز در کشورهای اسلامی نیست و این مایه تأسف است.
خسروپناه با اشاره به نسل جدید مهاجران افغانستانی گفت: در این سالها دانشمندان عالم و فاضلی در بین مردم افغانستان تربیت شدهاند. بعضی در کشورهای دیگر تحصیل کردهاند، بعضی در ایران و بعضی در داخل خود افغانستان. افغانستان الآن دانشمندان برجستهای دارد و از حیث نرمافزاری کشوری غنی است. فقط باید این بلوغ حاصل شود که باید به جای جنگیدن با هم گفتگو کنیم. ممکن است همین جوانهای مختلف که در ایران هستند با مردم ایران اشتراک فرهنگی صد در صد نداشته باشند؛ خب هشتاد درصد اشتراک که وجود دارد. چرا روی آن چند درصد اختلاف اینقدر تمرکز میکنیم؟ من آرزو دارم یک روزی اتحادیه جهان اسلام شکل پیدا کند و از دانش هم کمک بگیریم.
دبیر شورای انقلاب فرهنگی با اشاره به کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» از شهید مطهری، گفت: بر طبق همین الگو باید خدمات متقابل ایران و افغانستان، خدمات متقابل ایران و عراق و… را هم داشته باشیم. اینگونه است که میتوان احیای این تمدن را تسهیل کنیم.
روزی که احمدشاه مسعود به علیرضا قزوه صله داد
در ادامه علیرضا قزوه شاعر و مدیر دفتر پاسداشت زبان فارسی در صداوسیما، گفت: من زمانی که مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری بودم، با مرحوم رجایی کار میکردم.آن زمان دفتری به نام دفتر شعر و قصه مهاجرین افغانستانی در حوزه هنری بود و مرحوم رجایی به آنجا رفت و آمد میکرد. ارتباط ما با افغانستان خیلی ارتباط عمیق و قدیمی است. یادم است یک روز محمدحسین جعفریان به من گفت میخواهم درباره ادبیات افغانستان به شکل تخصصی کار کنم. من هم گفتم میخواهم راجع به ادبیات تاجیکستان کار میکنم و هردو این کار را کردیم. هم ایشان بارها به کشور افغانستان رفت و هم من در تاجیکستان و بعد در هندوستان همین کار را انجام دادم. من با عزیزان افغانستان آشنایی عمیق و قدیمی دارم. زمانی که در تاجیکستان بودم، یادم است که خیلی از شخصیتهای بزرگ و رهبران افغانستان در کشور تاجیکستان حضور داشتند. آقای ربانی را آنجا میدیدم و او در بعضی از محافل فرهنگی و ادبی ما حضور داشت. احمدشاه مسعود آنجا خانه داشت. پسرش آن موقع کوچک بود و در مدرسه ایرانیها درس میخواند. رابطه ما با مردم افغانستان همیشه اینقدر عمیق بوده است.
قزوه ادامه داد: من حتی یکی دو نوبت که به ایران میآمدم، همراه با احمدشاه مسعود به ایران آمدم. یادم است با هم تا مشهد آمدیم و بعد هم با هم به تهران پرواز کردیم. تقریباً دو سه ساعت روبروی احمدشاه مسعود بودم، شعر خواندیم و صحبت کردیم. یادم است وقتی که شعری راجع به افغانستان و درباره جنگ با طالبان خواندم، احمدشاه مسعود یکی از همراهانش را صدا زد و او با یک هدیه برگشت. یک سنگ گرانقیمت بود که نتراشیده بود. شاید بالای صد یا دویست گرم وزن داشت. احمدشاه مسعود این سنگ را گذاشت کف دست من و گفت این صله شماست. من جا خوردم و گفتم چقدر میارزد؟ گفت «زیاد نمیارزد؛ ما از اینها زیاد داریم». اصرار کردم که چقدر میارزد؟ گفت پنج هزار دلار. گفتم چون شما الآن درگیر جنگ هستید، من این هدیه را به شما بازمیگردانم.
این شاعر با اشاره به قرابتهای فرهنگی بین ایران و افغانستان، گفت: جدا از این اشتراکات عمومی، بعضی از عزیزان افغانستانی هستند که خونشریکی با ما دارند. میتوانیم بگوییم امثال آقای رجایی از ایرانیها ایرانیترند. میتوانستی به رجایی اعتماد کنی و حرفهای دلت را با او بزنی؛ حرفهایی که نمیتوانستی با هموطنان خودت بزنی. افغانستانیهایی که با ما یکی هستند و نمیتوان ما را دو ملت دانست. اگر امثال رجایی بیشتر بودند، ما این وضعیت را نداشتیم.
افغانستانیها در جنگ ۱۲ روزه در حمایت از ایران گل کاشتند ولی دیده نشد
در ادامه عارف جعفری شاعر و خواننده افغانستانی با اشاره به اشتراکات فرهنگی و زبانی بین مردم ایران و افغانستان، گفت: مگر ما چند تا کشور داریم که به زبان فارسی صحبت کنند؟ سه کشور. از این سه کشور دو کشور هم هستند که رسمالخطشان یکی است؛ یعنی ایران و افغانستان. من در جنگ ۱۲ روزه رسانهها را رصد میکردم؛ حتی رسانههای دشمن را. تنها کسانی که پای پستهای توهینآمیز اسرائیل، با زبان فارسی از ایران جانانه دفاع میکردند، مردم افغانستان بودند. چه کسانی که در داخل افغانستان بودند، چه کسانی که داخل ایران و چه کسانی که در کشورهای اروپایی زندگی میکنند. جالب اینکه لابهلای اینها هموطنان پشتوزبان هم بودند که به زبان پشتو از ایران دفاع میکردند. من ندیدم مردم افغانستان در این دوازده روز از حمله اسرائیل به ایران اظهار شادی کنند. البته عناصری پیدا میشدند که من فکر میکنم فیک هستند.
جعفری ادامه داد: فارسیزبانان افغانستان در این جنگ واقعاً گل کاشتند. متأسفانه این قسمت اصلاً دیده نشد. این روزها جای مرحوم رجایی واقعاً خالی است، چرا که اگر او بود میتوانست این موضوع را مورد پژوهش قرار دهد. یکی از برجستگیهای رجایی این بود که روی موضوعاتی دست میگذاشت که معمولاً از دید عموم مغفول بود؛ مثل ماجرای هشت سال دفاع مقدس ایران و رزمندههای افغانستانی در جنگ که هیچکس جز ایشان به آن توجه نکرده بود. درباره مرحوم رجایی حرف زیاد است و باید به زوایای مختلف ایشان بپردازیم. او پژوهشگر بود، شاعر بود، تیم ورزشی اداره میکرد، مجله درمیآورد و هرجایی که احساس میکرد نیاز به کار دارد، حضور داشت. محمدحسین محمدی درباره ایشان گفته بود اگر به رجایی مأموریت بدهیم که «در یک بیابان بی آب و علف برای ما هندوانه بیار»، او میرفت و با هندوانه برمیگشت.
وی ادامه داد: بارها اتفاق افتاده بود که ما برای برگزاری جشنواره قند پارسی به مشکل برمیخوردیم و از زندهیاد رجایی میخواستیم آن مسأله را حل کند. گاهی فشارها آنقدر زیاد میشد که ناچار میشد در خفای خودش بشکند. چند بار در مترو هممسیر بودیم و من دیدم که ایشان به خاطر بعضی موضوعات به گریه افتاد و اولینبار بود که من گریه رجایی را دیدم.
جعفری در پایان گفت: با گذشت چند سال از فوت مرحوم رجایی، هنوز جای خالی او احساس میشود. بدون شک اگر رجایی هنوز زنده بود، در این سالها کارهای زیادی انجام میداد و در وضعیت فعلی میتوانست نقطه اتکای دوستان ایرانی و افغانستانی باشد.
کد خبر 6550454 جواد شیخ الاسلامی
-
سرور رجایی بین مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود مرز نمیگذاشت/چاپ مجله کودکان با قرض پول
-
روایت روزهای کودتای کمونیستی افغانستان و پیروزی مجاهدین
-
محمدسرور رجایی در سختترین شرایط به دغدغههای فرهنگی میپرداخت
-
نگاهی به «وطندار»/آدم اثاثکشی هم کند دلش در خانه پیشین میماند
-
«خدمات متقابل ایران و افغانستان» را بنویسیم؛ رجایی در مسیر ایران بزرگ
-
تکاپوی مقامات امنیتی سابق صهیونیست علیه نتانیاهو
-
تغییر ساعات کاری ادارات کردستان از ۱۳ تا ۱۵ مرداد
-
میدان «آرش» ذخیرهای استراتژیک برای کشور؛ ارتقای تولید و صادرات انرژی
-
پیروزی دینامو ماخاچ قلعه در شب اخطار و تعویض حسیننژاد
-
تصادف در میامی ۶ مصدوم برجای گذاشت
-
حفظ وحدت و انسجام مهمترین مطالبه رهبری است
-
برگزاری نخستین همایش شاهرود شهر معلمان دین و اخلاق
-
ادعای نتانیاهو: حماس به دنبال توافق نیست
-
کشتارگاه مرغ کوهدشت افتتاح میشود
-
اصرار استقلال جواب داد؛ تغییرنظر ۱۸۰ درجهای سحرخیزان به خاطر تیم ملی!
-
تأیید رؤسای ۱۱ دانشگاه کشور؛ دانشگاه تهران صاحب رئیس جدید شد
-
کشف ریزپرنده های قاچاق در بوشهر
-
آب خلیج فارس در ۵ کیلومتری کرمان؛ مردم منتظرند
-
حلقههای پیوسته جابهجایی زائران اربعین از خسروی تا کربلا
-
پایان گیر استانداری تهران بین مردم و نانوایان؛ حالا نوبت نظارت است
-
بخش تجاری و ترانزیتی مرز خسروی بهصورت موقت تعطیل شد
-
تداوم روند افزایش دما در آذربایجان شرقی
-
هشدار قرمز گرما در خوزستان صادر شد
-
جزئیات احداث نیروگاههای بامی مشخص شد؛ بازگشت سرمایه کمتر از ۴ سال
-
روزنامههای صبح یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴